- شروج
- جمع شرج، آبراهه ها
معنی شروج - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع برج، دژها کوشک ها، آبام ها اختران جمع برج
جمع درج
آغاز
بد نهاد
برون رفت، برونروی
بیرون شدن، بیرون رفتن
روایی یافتن، گرد چیزی گردیدن
جمع سرج، زین ها پالان ها
نوعی خوانندگی شهری
دمیدن بردمیدن روشنی بر آمدن (آفتاب و مانند آن) طلوع
آغاز گشتن، شروع شدن، ابتدا کردن
جمع شرط، پیمان، وفا بعهد
بدکار، شریر، زیاد شیطانی و مردم آزاری
رمنده، گریخته
جمع شرح، زنده ها گزاره ها (اسم جمع شرح: در شروح متعدد مثنوی چنین آمده
جمع شروب، آبنوشندگان آب نوشنده، آب ناگوار
گفتار بیهوده و بیمعنی و باطل
ریز بافته تنک بافته
رمنده، رمیده، گریخته
بدکار، صاحب شر، شریر
ترسیدن و گریختن، رمیدن
برآمدن آفتاب، طلوع کردن
فرج ها، جمع واژۀ فرج
رواج دهنده، ترویج کننده
خارج شدن، بیرون آمدن، بیرون رفتن، در علوم ادبی از حروف قافیه که پس از حرف وصل قرار دارد، چنان که در «کشتیم» و «رشتیم»، «ی» حرف وصل و «م» خروج است، بیرون شدن از اطاعت، طغیان، عصیان
خروج کردن: طغیان کردن، قیام کردن، یاغی شدن
خروج کردن: طغیان کردن، قیام کردن، یاغی شدن
شرط ها، الزام و تعلیق چیزهایی به چیزهای دیگر، قرارها، پیمان ها، جمع واژۀ شرط
شرّ ها، بدیها، شرارتها، جمع واژۀ شرّ
مرج ها، چمنها، چراگاهها، جمع واژۀ مرج
سرج ها، زین بر پشت اسب ها، جمع واژۀ سرج
بالا رفتن، به بلندی برآمدن، به بالا برشدن
آغاز کردن به کاری، کاری را آغاز کردن، ابتدا، آغاز
شروع کردن: آغاز کردن، آغازیدن
شروع کردن: آغاز کردن، آغازیدن
برج، هشتاد و پنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۲ آیه
شوره، ماده ای شیمیایی و سفید رنگ که در تهیۀ باروت به کار می رود، ابقر، فوهل