- شرمین (دخترانه)
- شرمسار، خجل، با شرم، با حیا، محجوب
معنی شرمین - جستجوی لغت در جدول جو
- شرمین
- شرمناک، محجوب، با حیا، با شرم
- شرمین
- شرمگین، شرمسار، باشرم،
برای مثال گرچه شرمین بود شرمش حرص برد / حرص اژدرهاست نه چیزی ست خرد (مولوی - ۶۷۷)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه و پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
یکی از سرداران معاصر شاپور ذوالاکتاف ساسانی، نام یکی از فرزندان ملک کیوس برادر انوشیروان پادشاه ساسانی، نام سلسله جبالی در نزدیکی دیلم و گیلان
فرانسوی گلبویه از گیاهان
منسوب به چرم هر چیز که از چرم ساخته شده باشد
دو مشکوی: خدایخانه و آرامگاه پیامبر ص
در مرحله شش ششمی: ششمین مبارزه به میدان آمد
آرامی تازی گشته شروان سروکوهی، درخت پسته، درخت سدر درخت سدر، درخت پسته
خجلت شرمساری شرمندگی
خجلت شرمساری شرمندگی
شرمگین، خجل، شرمسار، شرمنده
آخرین دوره از دوران پالئوزوئیک
خجل، شرمنده
درختی با برگ های پهن که در طب قدیم برای معالجۀ معده و کبد به کار می رفته، درخت نوش
خجل، شرمسار، شرمنده
Mortified
пристыженный
beschämt
принижений
zawstydzony
mortificado
mortificato
mortificado
mortifié
beschaamd
लज्जित