- شرمگن
- خجلت شرمساری شرمندگی
معنی شرمگن - جستجوی لغت در جدول جو
- شرمگن
- شرمگین، خجل، شرمسار، شرمنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شرمگینی، خجلت، شرمندگی، شرمساری
شرمناک، محجوب، با حیا، با شرم
خجلت شرمساری شرمندگی
شرمگین، شرمسار، باشرم، برای مثال گرچه شرمین بود شرمش حرص برد / حرص اژدرهاست نه چیزی ست خرد (مولوی - ۶۷۷)
اندوهناک غمگین
خجل، شرمنده
خجل، شرمسار، شرمنده
دلتنگ، اندوهگین، غمگین، اندوهمند، اندوهناک، غمناک، مکروب
Mortified
пристыженный
beschämt
принижений
zawstydzony
mortificado
mortificato
mortificado
mortifié
beschaamd
लज्जित
מִבֹּיש
恥ずかしい
লজ্জিত
شرمندہ