- شرفاء
- جمع شریف، بزرگ قدر، نجیبان، گوش دراز، جمع شریف، نژادگان مهان جمع شریف بزرگان نجیبان
معنی شرفاء - جستجوی لغت در جدول جو
- شرفاء ((شُ رَ))
- جمع شریف، بزرگان، نجیبان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شانه زدن، نزدیک شدن، سخت گیری (در داد و ستد)، بردباری
جمع حریف، هماوردان جمع حریف همکاران رقیبان
خشکسال
جمع شریک، آنانکه در کار یا مال سهم دارند، انباز مشارکت همدست، جمع شرکا (ء) یا شریک جرم. کسی است که قسمتی از اعمال اصلی جرم را انجام داده است. یا شریک مال. کسی است که با دیگری در کل ثروت یا سرمایه تجارت شریک است
بانگ پی صدای پا
جمع شرفه، کنگره ها هر یک از مثلثها یا مربعهایی که نزدیک به هم در بالای قصر یا دیوار گرد قلعه و شهر بنا کنند کنگره، جمع شرفات
هرصدای آهسته، صدای پا
کنگره ها، کنایه از شاخه های بالایی درخت، شرفه
گز از گیاهان
جمع ظریف، تاژان زیرکان زیرک، خوش طبع نکته سنج، بذله گوی، زیبا خوشگل جمع ظرفاء
مردان عارف و دانا
سازواری، آشتی دادن، بر چسبانگی، درزدوزی درزگیری از ریشه یونانی درزگیر درز دوز رفوگر رفو کننده. پیوستگی اتفاق سازواری سازگاری
خرید، فروش، کناره کنار، فروش ازواژگان دوپهلو، بهای کالا خریدن، فروش (از اضداد)
جمع شریف بزرگان نجیبان
اتفاق، پیوستگی، سازگاری
رفوگر، رفو کننده
شریف ها، صاحبان شرف، شرفدار ها، شرافتمندها، بزرگوارها، بلندقدرها، جمع واژۀ شریف