سنگریزه های پراکنده و جز آن. (منتهی الارب). سنگریزه های متفرق و جز آن و مفتوح آن اسم جمع است، چون کذان. (از اقرب الموارد). - شذان الحصا، سنگریزه های پراکنده و جز آن. (ناظم الاطباء). - شذان الناس، مردم پراکنده. (از اقرب الموارد)
سنگریزه های پراکنده و جز آن. (منتهی الارب). سنگریزه های متفرق و جز آن و مفتوح آن اسم جمع است، چون کذان. (از اقرب الموارد). - شذان الحصا، سنگریزه های پراکنده و جز آن. (ناظم الاطباء). - شذان الناس، مردم پراکنده. (از اقرب الموارد)
جمع واژۀ شاذ. (اقرب الموارد). اندک و کم عدد از مردم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : از هر جانبی سواد مردان و شذاذ امرا که مختفی بودند. (جهانگشای جوینی). چون به اصفهان رسید شذاذ لشکر و پراکندگان امراء برو جمع شدند. (جهانگشای جوینی). و از جوانب شذاذ افراد و افراد اجناد روی به سلطان دادند. (جهانگشای جوینی) ، مردم اجنبی که از آن قبیله نباشند. (منتهی الارب). مردم که در میان قومی باشند و از آنها نباشند. (از اقرب الموارد). مردم که خانه اوشان در آن قبیله نبود. (منتهی الارب). مردم که در کوی و خانه شان نباشند. (از اقرب الموارد). - شذاذ الاّفاق، غریبان. (از اقرب الموارد). - شذاذ ناس، کسانی که میان قومی ساکن باشند و از آن قوم نباشند. (یادداشت مؤلف)
جَمعِ واژۀ شاذ. (اقرب الموارد). اندک و کم عدد از مردم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : از هر جانبی سواد مردان و شذاذ امرا که مختفی بودند. (جهانگشای جوینی). چون به اصفهان رسید شذاذ لشکر و پراکندگان امراء برو جمع شدند. (جهانگشای جوینی). و از جوانب شذاذ افراد و افراد اجناد روی به سلطان دادند. (جهانگشای جوینی) ، مردم اجنبی که از آن قبیله نباشند. (منتهی الارب). مردم که در میان قومی باشند و از آنها نباشند. (از اقرب الموارد). مردم که خانه اوشان در آن قبیله نبود. (منتهی الارب). مردم که در کوی و خانه شان نباشند. (از اقرب الموارد). - شذاذ الاَّفاق، غریبان. (از اقرب الموارد). - شذاذ ناس، کسانی که میان قومی ساکن باشند و از آن قوم نباشند. (یادداشت مؤلف)