- شخشیده
- لغزیده فرو خیزنده
معنی شخشیده - جستجوی لغت در جدول جو
- شخشیده
- لغزیده، لیزخورده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پهن شده کوفته شده پراکنده
عطا شده، مبذول، موهوب
تابیده شده پرتو انداخته روشن گشته
لغزیدن، لیزیدن، سر خوردن
لغزنده فرو خیزنده
داده، عطاشده، عفوشده
لخشیدن، لغزیدن، لیز خوردن، برای مثال قول فلان و فلان تو را نکند سود / گرت بشخشد قدم ز پایۀ ایمان (ناصرخسرو - ۴۴۹) ، یکی بهره را بر سه بهر است بخش / تو هم بر سه بهر ایچ برتر مشخش (ابوشکور - لغتنامه - شخیدن)
لغزیده، آنکه سر خورده، آنکه لیز خورده، خطاکار، خلافکار
کوفته شده، پهن شده
شعله ور فروزان
لغزیده، افتاده، پژمرده
کوفته شدن پهن گردیدن، پراکنیدن ترشح کردن رش رشاش
پهن شده کوفته شده پراکنده
پژمرده، ترنجیده
پهن و کوفته شده پخش و برابر با زمین شده پخچوده
دادن عطا کردن، معاف کردن عفو کردن، قسمت کردن تقسیم کردن، گاهی ورزشکاری برای حفظ منافع حریف یا باحترام او مسابقه را می بخشد و بنفع حریف خود کنار می کشد
عفو کرده، کسی که از مالیات و عوارض معاف است معاف
آنکه چیزی بخشد داد و دهش کننده عطا کننده. داده عطا شده، معاف عفو شده، قسمت شده
گداخته مذاب، پژمرده، رنجیده
تابیده، روشن
آشفته حال
اسم پاشیدن، پراگنده متفرق بر افشانده منثور، ریخته ریخته شده فرو ریخته
شیر بیرون کشیده (پستان زن گاو و گوسفند و غیره)
پرتو انداختن تابیدن روشن شدن