- شحام
- پیه فروش
معنی شحام - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیه خوراندن
آماس زهدان
انبوهی جا تنگی انبوهی کردن، انبوهی ازدحام. یا روز (یوم) زحام روز قیامت رستاخیز
زفت ژکور
سیاهی
پیه ناک، پیه ده، پیده دارنده پیه فروش
مرد فربه، پیه دار
گریزنده، شتر
زفت، آزمند، اندک چون آب، شترکم شیر
آوای کلاغ
گدای چسبان، گل مژه
کبت (زنبورعسل)، نیش کبت، نمک، نیش کژدم
سرمای سختی باشد که درختان را بخشکاند
بسیار دشنام دهنده
بسیار بو کننده
بغام یغامه (غول)
زمین نرم خاک موش، خاک نرم، سوراخ موش
آنچه با آن چیزی را لحیم کنند
شحم ها، پیه ها، چربی ها، جمع واژۀ شحم
انبوهی کردن، به هم فشار آوردن و جا تنگ کردن بر یکدیگر
جمع فحم، انگشتان زگال ها زگالفروش ریسه کودک
گوشت فروش
سرخاب از مرغابیان نوعی مرغابی سرخ نوعی ازطیورآبی است وبفارسی وبترکی (انقود) نامندازغاز کوچکتروازاردک بزرگتروابلق ازسفیدی وسیاهی وسرخ مایل بزردی است. بسیارفربه باشد سرخاب
تک تنها یکه، بی ریشه بی تبار
((نُ))
فرهنگ فارسی معین
نوعی مرغابی سرخ، نوعی از طیور آبی است و به فارسی و به ترکی (انقود) نامند. از غاز کوچکتر و از اردک بزرگتر و ابلق از سفیدی و سیاهی و سرخ مایل به زردی است. بسیار فربه باشد، سرخاب
سرمای سخت، سجام، سجد، سجن، شجد، برای مثال سپاهی که نوروز گرد آورید / همه نیست کردش ز ناگه شجام (دقیقی - ۱۰۳)
زغال فروش
سمین، فربه
بسیار دشنام دهنده