معنی فحام - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با فحام
فحام
- فحام
- این نسبت ذغال فروش را میرساند. (سمعانی). انگِشت گر. انگِشت فروش. ذغال فروش. ذغالی. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
فحام
- فحام
- گریستن کودک چندان که سپری شود آواز وی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، بانگ کردن گوسفند و کودک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
زحام
- زحام
- انبوهی جا تنگی انبوهی کردن، انبوهی ازدحام. یا روز (یوم) زحام روز قیامت رستاخیز
فرهنگ لغت هوشیار