- شبیبه
- جوانان جوانی
معنی شبیبه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرستار کودک، دایه
یک مویز یک انجیر، کف دهان از پر گویی
یکدسته موی، جامه نازک، راه روش
مونث شایب، عیب وصمت، شک گمان، جمع شوایب (شوائب)
نای ازابزارهای خنیا
بی چشم ورو زن
خوراکی که از شب مانده باشد، منسوب به شب
تور توری تورسر
بیخ شوکران
شبانه، خوراکی که از شب مانده باشد
پزشک مؤنث، آنکه بیماران را معالجه می کند، طبیب
شوکران، مادۀ سمّی خطرناک که از ریشه گیاهی شبیه جعفری با شاخه های چتری و گل های سفید به همین نام به دست می آید، دورس، تفت، بیخ تفت، تودریون، شیکران
مونث طبیب
آهو ماده، گوسفند ماده، گاو ماده، زهار زن چوز، انبان انبانه، خم دره، کیسه از پوست آهو
مانند، همانند، همدیس، همسان
همانند، نظیر، همچون، همتا
یک بومادران (مفرد شیب)، سپید مویی سپید شدن سر برنجاسپ درختی که یکی از گونه های افسنتین (خارا گوش) به شمار میرود، گونه ای از ریحان که ریحان کرمانی نیز نامیده می شود
مانند، همانند، تعزیه
گیاه ریحان کرمانی
افسنتین، گیاهی خودرو با ساقه های بلند، برگ های کرک دار، شاخه های انبوه و گل های زرد کوچک که برای معالجۀ لقوه، فالج، رعشه و امراض معده و کبد به کار می رفته، خاراگوش
افسنتین، گیاهی خودرو با ساقه های بلند، برگ های کرک دار، شاخه های انبوه و گل های زرد کوچک که برای معالجۀ لقوه، فالج، رعشه و امراض معده و کبد به کار می رفته، خاراگوش