شبعانه. مؤنث شبعان. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به شبعان شود، زن سطبربازو: امراءه شبعی الذراع. (منتهی الارب) ، امراءه شبعی الخلخال و السوار، زن فربه دست و فربه پا که دست و پابرنجن را پر کند از فربهی. (منتهی الارب). زن فربه. (از ذیل اقرب الموارد)
شبعانه. مؤنث شبعان. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به شبعان شود، زن سطبربازو: امراءه شبعی الذراع. (منتهی الارب) ، امراءه شبعی الخلخال و السوار، زن فربه دست و فربه پا که دست و پابرنجن را پر کند از فربهی. (منتهی الارب). زن فربه. (از ذیل اقرب الموارد)
شیعه اسماعیلیه، از فرقه های شیعه که اسماعیل فرزند امام جعفر صادق را آخرین و هفتمین امام می دانند اسماعیلیه، شیعه سبعیّه، شیعه باطنیّه، شیعه هفت امامی، سبعیّه
شیعه اِسماعیلیه، از فرقه های شیعه که اسماعیل فرزند امام جعفر صادق را آخرین و هفتمین امام می دانند اِسماعیلیه، شیعه سَبعیّه، شیعه باطِنیّه، شیعه هَفت اِمامی، سَبعیّه
شیعی، شیعه: و آنگاه کشتن حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام اندر عاشورابه اتفاق افتاد تا ماتم شد شاعیان را، (التفیهم)، یار تو خیر و خرمی چون یار شاعی فاطمی جفت تو جود و مردمی چون جفت حاتم ماویه، منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 102)، این از بلاگریخته یعنی که شاعیم فتنه بجهل و شیفتۀ کربلا شده ست، ناصرخسرو، زآب خرد گر خبرستی ترا میل تو زی مذهب شاعیستی، ناصرخسرو، اما جماعتی که بی شبهت شاعی مذهب بوده اند عاصم است و کسائی و حمزه و باقیان از حجازی و شامی همه عدلی مذهب بوده اند، (النقض ص 195 196)، و رجوع به النقض ص 206، 213، 229، 233، 235، 251، 252، 253، 271، 280، 286، 367، 369، 376، 383، 394 شود
شیعی، شیعه: و آنگاه کشتن حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام اندر عاشورابه اتفاق افتاد تا ماتم شد شاعیان را، (التفیهم)، یار تو خیر و خرمی چون یار شاعی فاطمی جفت تو جود و مردمی چون جفت حاتم ماویه، منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 102)، این از بلاگریخته یعنی که شاعیم فتنه بجهل و شیفتۀ کربلا شده ست، ناصرخسرو، زآب خرد گر خبرستی ترا میل تو زی مذهب شاعیستی، ناصرخسرو، اما جماعتی که بی شبهت شاعی مذهب بوده اند عاصم است و کسائی و حمزه و باقیان از حجازی و شامی همه عدلی مذهب بوده اند، (النقض ص 195 196)، و رجوع به النقض ص 206، 213، 229، 233، 235، 251، 252، 253، 271، 280، 286، 367، 369، 376، 383، 394 شود
نسبت بطایفه ای است که آنان را سبعیه نامند. صاحب لباب الانساب آرد: اینان گویند اشیاء علوی و سفلی همه هفت اند: آسمانها هفت است و زمین هفت و ستارگان و اقالیم، دریاها، جزیره ها، رنگها، طعامها هفت است و هفته هفت روز است و اعضاء ظاهری و باطنی هر یک هفت است. لا اله الا اﷲ، محمد رسول اﷲ، هفت کلمه است و بسم اﷲ هفت حرف است و تکبیرهای عید هفت است، و اولیاء هفت تنند: شیث، سام، اسماعیل، یوشع، شمعون، علی، و قائم، و امامان که خلیفه اند هفت تنند: علی، حسن، حسین، زین العابدین، محمدباقر، جعفرصادق، موسی بن جعفر و از این گونه چیزها گویند که نیازی بذکر آن نیست. (لباب الانساب). مصحح ترجمه الملل و نحل ذکر کرده است نام دیگر اسماعیلیه است و ایشان را از آنرو به این نام خوانده اند که در باب شمارۀ ائمه بدور هفت سخن گذار شده بود و امام هفتم را آخر ادوار می پنداشتند و مقصود از آخر ادوار قیامت و روز حساب بود. رجوع به اسماعیلیه، باطنیان، باطنیه، فدائیان، ملاحده و جانشین هفت امامان شود: و این مرد (ابونصر) باکالیجار را گمراه کرد و در مذهب سبعی آورد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 119). و بعهد باکالیجار مذهب سبعیان ظاهر شده بود چنانکه همه دیلمان سبعمذهب بودند. (ایضاً ص 119). رجوع به سبعیه شود منسوب به سبع. رجوع به سبع شود
نسبت بطایفه ای است که آنان را سبعیه نامند. صاحب لباب الانساب آرد: اینان گویند اشیاء علوی و سفلی همه هفت اند: آسمانها هفت است و زمین هفت و ستارگان و اقالیم، دریاها، جزیره ها، رنگها، طعامها هفت است و هفته هفت روز است و اعضاء ظاهری و باطنی هر یک هفت است. لا اله الا اﷲ، محمد رسول اﷲ، هفت کلمه است و بسم اﷲ هفت حرف است و تکبیرهای عید هفت است، و اولیاء هفت تنند: شیث، سام، اسماعیل، یوشع، شمعون، علی، و قائم، و امامان که خلیفه اند هفت تنند: علی، حسن، حسین، زین العابدین، محمدباقر، جعفرصادق، موسی بن جعفر و از این گونه چیزها گویند که نیازی بذکر آن نیست. (لباب الانساب). مصحح ترجمه الملل و نحل ذکر کرده است نام دیگر اسماعیلیه است و ایشان را از آنرو به این نام خوانده اند که در باب شمارۀ ائمه بدور هفت سخن گذار شده بود و امام هفتم را آخر ادوار می پنداشتند و مقصود از آخر ادوار قیامت و روز حساب بود. رجوع به اسماعیلیه، باطنیان، باطنیه، فدائیان، ملاحده و جانشین هفت امامان شود: و این مرد (ابونصر) باکالیجار را گمراه کرد و در مذهب سبعی آورد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 119). و بعهد باکالیجار مذهب سبعیان ظاهر شده بود چنانکه همه دیلمان سبعمذهب بودند. (ایضاً ص 119). رجوع به سبعیه شود منسوب به سَبْع. رجوع به سَبْع شود
بکر بن ابی بکر محمد بن ابی سهل نیشابوری. محدث است، او از ابی بکر حیری و ابی سعید حیری روایت کند. (لباب الانساب). محدثان با جمع آوری احادیث صحیح و نقد اسناد روایات، مهم ترین منابع دینی مسلمانان را تدوین کردند. این افراد با مطالعه و بررسی دقیق تاریخ نگاری های حدیثی، به طور دقیق احادیث را از هم تفکیک کرده و از آن ها برای تبیین اصول دینی و فقهی استفاده کردند. وجود محدثان در تاریخ اسلام سبب شد تا سنت پیامبر به صورت صحیح و قابل اطمینان به مسلمانان منتقل شود. حسن بن علی بن وهب بن ابی نصر مکنی به ابوعلی. در لباب الانساب آمده: از مردم دمشق و ثقه است. وی از محمد بن عبدالرحمن بن خطان روایت کند و از او ابن ماکولا روایت دارد
بکر بن ابی بکر محمد بن ابی سهل نیشابوری. محدث است، او از ابی بکر حیری و ابی سعید حیری روایت کند. (لباب الانساب). محدثان با جمع آوری احادیث صحیح و نقد اسناد روایات، مهم ترین منابع دینی مسلمانان را تدوین کردند. این افراد با مطالعه و بررسی دقیق تاریخ نگاری های حدیثی، به طور دقیق احادیث را از هم تفکیک کرده و از آن ها برای تبیین اصول دینی و فقهی استفاده کردند. وجود محدثان در تاریخ اسلام سبب شد تا سنت پیامبر به صورت صحیح و قابل اطمینان به مسلمانان منتقل شود. حسن بن علی بن وهب بن ابی نصر مکنی به ابوعلی. در لباب الانساب آمده: از مردم دمشق و ثقه است. وی از محمد بن عبدالرحمن بن خطان روایت کند و از او ابن ماکولا روایت دارد
جبلی. صاحب غیاث اللغات گوید: طبعی منسوب به طبیعت است، چرا که حرف ثالث اگر با باشد در حالت نسبت حذف کنند، چنانچه مدنی منسوب به مدینه و بهمین حرکات نام فنی از فنون حکمت. و بفتح اول و سکون ثانی نیز آمده، در این صورت منسوب به طبع باشد. (غیاث اللغات). ذاتی. فطری. خلقی. گهری. گوهری. نهادی: بدین فروخته رویان نگه کنم که همی بفعل طبعی روی زمین فروزانند. مسعودسعد. ، آنکه طبیعت پرستد. طبعی مذهب: تا هست خلاف شیعی و سنی تا هست وفاق طبعی و دهری. منوچهری
جبلی. صاحب غیاث اللغات گوید: طبعی منسوب به طبیعت است، چرا که حرف ثالث اگر با باشد در حالت نسبت حذف کنند، چنانچه مدنی منسوب به مدینه و بهمین حرکات نام فنی از فنون حکمت. و بفتح اول و سکون ثانی نیز آمده، در این صورت منسوب به طبع باشد. (غیاث اللغات). ذاتی. فطری. خلقی. گهری. گوهری. نهادی: بدین فروخته رویان نگه کنم که همی بفعل طبعی روی زمین فروزانند. مسعودسعد. ، آنکه طبیعت پرستد. طبعی مذهب: تا هست خلاف شیعی و سنی تا هست وفاق طبعی و دهری. منوچهری
کلیبولی. یکی از شعرای قرن دهم عثمانی است. وی از اهالی کلیبولی بوده و نامش سلیمان است. مدتی به قضاوت اشتغال داشته و بعدها در بغداد به دفترداری پرداخته است. (قاموس الاعلام ترکی)
کلیبولی. یکی از شعرای قرن دهم عثمانی است. وی از اهالی کلیبولی بوده و نامش سلیمان است. مدتی به قضاوت اشتغال داشته و بعدها در بغداد به دفترداری پرداخته است. (قاموس الاعلام ترکی)
پیرو و یاور و مقتدی می باشد. (نقض الفضائح ص 177). آنکه پیروی علی کند وشیعه باشد. (از اقرب الموارد). صاحب مذهب شیعه. دارای مذهب امامیه. از خاصه. از ارباب تشیع. از متشیعه. اهل تشیع. رافضی. روافض (این دو لغت آخرین اسمی است که متعصبین اهل سنت به شیعه دهند). امامی. جعفری. منسوب به شیعه، ولی وقتی مطلق گویند متبادر شیعی جعفری و شیعی دوازده امامی باشد. مقابل سنی. (یادداشت مؤلف) : مردمان قم شیعی اند. (حدود العالم). تا هست خلاف شیعی و سنی تا هست وفاق طبعی و دهری. منوچهری. ، منسوب به گروه شیعه. (از انساب سمعانی) (ناظم الاطباء). منسوب به شیعۀ علی بن ابیطالب. (از غیاث) (از آنندراج) : گر ناصبیت برد عمر باشی ور شیعی خواندت علی نامی. ناصرخسرو
پیرو و یاور و مقتدی می باشد. (نقض الفضائح ص 177). آنکه پیروی علی کند وشیعه باشد. (از اقرب الموارد). صاحب مذهب شیعه. دارای مذهب امامیه. از خاصه. از ارباب تشیع. از متشیعه. اهل تشیع. رافضی. روافض (این دو لغت آخرین اسمی است که متعصبین اهل سنت به شیعه دهند). امامی. جعفری. منسوب به شیعه، ولی وقتی مطلق گویند متبادر شیعی جعفری و شیعی دوازده امامی باشد. مقابل سنی. (یادداشت مؤلف) : مردمان قم شیعی اند. (حدود العالم). تا هست خلاف شیعی و سنی تا هست وفاق طبعی و دهری. منوچهری. ، منسوب به گروه شیعه. (از انساب سمعانی) (ناظم الاطباء). منسوب به شیعۀ علی بن ابیطالب. (از غیاث) (از آنندراج) : گر ناصبیت برد عمر باشی ور شیعی خواندت علی نامی. ناصرخسرو
احمد بن محمد بن سعید بن ابان بن صالح بن قیس قرشی مولی عثمان بن عفان. سمعانی آرد: وی از مردم همدان است و به بغداد شد و بدانجا از اصرم بن حرشب و قسم بن حکم و جز او حدیث کرد. ازوی محمد بن عبدالله بن سلیمان و محمد بن اسحاق بن خزیمه وجز آنان حدیث کنند. (انساب سمعانی ج 1 ورق 103 ب)
احمد بن محمد بن سعید بن ابان بن صالح بن قیس قرشی مولی عثمان بن عفان. سمعانی آرد: وی از مردم همدان است و به بغداد شد و بدانجا از اصرم بن حرشب و قسم بن حکم و جز او حدیث کرد. ازوی محمد بن عبدالله بن سلیمان و محمد بن اسحاق بن خزیمه وجز آنان حدیث کنند. (انساب سمعانی ج 1 ورق 103 ب)
یکی از شعرای عثمانی است. وی در قرن دهم هجری میزیسته و به اشتب زاده شهرت داشته. از اوست: عارضک شوقیله یا قدم سینه م اوزره تازه داغ سینه ده شاه خیالک قوروی بر گلگون اوتاغ. (قاموس الاعلام ترکی) یکی از شعرای عثمانی است. وی در قرن دهم هجری میزیسته و از دانشمندان عصر خود و تلامذۀ ابوالسعود افندی بود. بعدها حیثیت خود را بانهماک درعیش و عشرت لکه دار کرده است. (قاموس الاعلام ترکی) سمنانی. یکی از شعرای ایران و از اهالی سمنان بوده. از اوست: شرح سوز دل که عمری از تو پنهان داشتم گر نگویم دل، وگر گویم زبان میسوزدم. (قاموس الاعلام ترکی)
یکی از شعرای عثمانی است. وی در قرن دهم هجری میزیسته و به اشتب زاده شهرت داشته. از اوست: عارضک شوقیله یا قدم سینه م اوزره تازه داغ سینه ده شاه خیالک قوروی بر گلگون اوتاغ. (قاموس الاعلام ترکی) یکی از شعرای عثمانی است. وی در قرن دهم هجری میزیسته و از دانشمندان عصر خود و تلامذۀ ابوالسعود افندی بود. بعدها حیثیت خود را بانهماک درعیش و عشرت لکه دار کرده است. (قاموس الاعلام ترکی) سمنانی. یکی از شعرای ایران و از اهالی سمنان بوده. از اوست: شرح سوز دل که عمری از تو پنهان داشتم گر نگویم دل، وگر گویم زبان میسوزدم. (قاموس الاعلام ترکی)
شاعر ترک. متوفا به سال یکهزار هجری و او تعداد بسیاری از متون فارسی را به ترکی ترجمه و شرح کرده که از آن جمله است: 1-دیوان حافظ. 2- بوستان سعدی. 3- تحفهالاحرار جامی. 4- پندنامۀ عطار به ترکی موسوم به سعادتنامه. 5- مثنوی مولوی در شش جلد. 6- منطق الطیر عطار. 7- مخزن الاسرار نظامی گنجوی. 8- گلستان سعدی. (یادداشت مؤلف) تخلص شاعری است باستانی و یک بار به بیت ذیل از او در لغت نامۀ اسدی استشهاد شده است: چو باد از کوه و از دریاش راند بر هوا ماند بکوشان پیل و کرگندن بجوشان شیر و اژدرها. (یادداشت مؤلف) شاعر و ادیب ترک و او غیر شارح مثنوی است. وی را دیوانی است به ترکی و وفات او در سال 926 هجری قمری بوده است. (یادداشت مؤلف)
شاعر ترک. متوفا به سال یکهزار هجری و او تعداد بسیاری از متون فارسی را به ترکی ترجمه و شرح کرده که از آن جمله است: 1-دیوان حافظ. 2- بوستان سعدی. 3- تحفهالاحرار جامی. 4- پندنامۀ عطار به ترکی موسوم به سعادتنامه. 5- مثنوی مولوی در شش جلد. 6- منطق الطیر عطار. 7- مخزن الاسرار نظامی گنجوی. 8- گلستان سعدی. (یادداشت مؤلف) تخلص شاعری است باستانی و یک بار به بیت ذیل از او در لغت نامۀ اسدی استشهاد شده است: چو باد از کوه و از دریاش راند بر هوا ماند بکوشان پیل و کرگندن بجوشان شیر و اژدرها. (یادداشت مؤلف) شاعر و ادیب ترک و او غیر شارح مثنوی است. وی را دیوانی است به ترکی و وفات او در سال 926 هجری قمری بوده است. (یادداشت مؤلف)
گیاهی است زینتی از تیره سوسنیها از دسته مارچوبها دارای شاخه و برگهای دراز که عموما آنرا در گلدان می کارند و در اطاق پشت پنجره یا روی پلکان می گذارند. این گیاه دارای گونه های مختلفی است که همگی زینتی هستند اسبرجس فینو شبتی شودی پرچملی قوش قو نماز. یا شویدی پیچ. گونه ای شویدی که شاخه هایش تا پنج متر دراز می شود. و رای پوشش و زیور ستون تنه درخت و دیوار بسیار متناسب است. شودی پیچ شبتی پیچ. یا شویدی سرخسی. گردی. یا شویدی مار پیچ. گونه ای شویدی که شاخه هایش بین 1 تا 2 متر طول دارند و به اطراف میگرایند. این گونه شویدی زینت خوبی برای روی میز است و به اطاق جلوه می دهد. یا شویدی معطر. گونه ای شویدی که دارای گلهای ریز خوشبو است
گیاهی است زینتی از تیره سوسنیها از دسته مارچوبها دارای شاخه و برگهای دراز که عموما آنرا در گلدان می کارند و در اطاق پشت پنجره یا روی پلکان می گذارند. این گیاه دارای گونه های مختلفی است که همگی زینتی هستند اسبرجس فینو شبتی شودی پرچملی قوش قو نماز. یا شویدی پیچ. گونه ای شویدی که شاخه هایش تا پنج متر دراز می شود. و رای پوشش و زیور ستون تنه درخت و دیوار بسیار متناسب است. شودی پیچ شبتی پیچ. یا شویدی سرخسی. گردی. یا شویدی مار پیچ. گونه ای شویدی که شاخه هایش بین 1 تا 2 متر طول دارند و به اطراف میگرایند. این گونه شویدی زینت خوبی برای روی میز است و به اطاق جلوه می دهد. یا شویدی معطر. گونه ای شویدی که دارای گلهای ریز خوشبو است