پیرو و یاور و مقتدی می باشد. (نقض الفضائح ص 177). آنکه پیروی علی کند وشیعه باشد. (از اقرب الموارد). صاحب مذهب شیعه. دارای مذهب امامیه. از خاصه. از ارباب تشیع. از متشیعه. اهل تشیع. رافضی. روافض (این دو لغت آخرین اسمی است که متعصبین اهل سنت به شیعه دهند). امامی. جعفری. منسوب به شیعه، ولی وقتی مطلق گویند متبادر شیعی جعفری و شیعی دوازده امامی باشد. مقابل سنی. (یادداشت مؤلف) : مردمان قم شیعی اند. (حدود العالم). تا هست خلاف شیعی و سنی تا هست وفاق طبعی و دهری. منوچهری. ، منسوب به گروه شیعه. (از انساب سمعانی) (ناظم الاطباء). منسوب به شیعۀ علی بن ابیطالب. (از غیاث) (از آنندراج) : گر ناصبیت برد عمر باشی ور شیعی خواندت علی نامی. ناصرخسرو
دوستان یاران پیروان کسی، جمع شیع اشیاع: اکثر شیعه شرک در شرک فنا افتادند، گروهی از مسلمانان که معتقد به امامت بلا فضل علی ابن ابی طالب و فرزندان او هستند. توضیح شیعه چنان که گمان می کنند جمع یا اسم جمع نیست. بلکه شیعه بر واحد و تثنیه و جمع و مذکر و مونث بیک لفظ و یک معنی اطلاق میشوند اصل شیعه گروهی از مردم است که انسان را یاری می کند و در گروه او در آید شیعه وی است منسوب به شیعه یک تن از فرقه شیعه، جمع شیعیان