جدول جو
جدول جو

معنی شاکار - جستجوی لغت در جدول جو

شاکار
کاری که بحکم شاه باشد و مزد ندهد
تصویری از شاکار
تصویر شاکار
فرهنگ لغت هوشیار
شاکار
کار بی مزد که کسی را به زور به آن وادارند، برای مثال نکنی طاعت و آنگه که کنی سست و ضعیف / راست گویی که همه سخره و شاکار کنی (کسائی - مجمع الفرس - شاکار)
تصویری از شاکار
تصویر شاکار
فرهنگ فارسی عمید
شاکار
بیگار، کار بی مزد
تصویری از شاکار
تصویر شاکار
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شایار
تصویر شایار
(پسرانه)
وزیر (نگارش کردی: شایار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاهکار
تصویر شاهکار
(پسرانه)
کار شاهانه، برجسته، ممتاز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاکار
تصویر پاکار
نوکر، خدمتکار، پادو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهکار
تصویر شاهکار
کار بزرگ، کار بی مزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شارکار
تصویر شارکار
هر کار مفت و رایگان که بزور و جبرا اجرا گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبکار
تصویر شبکار
آن که در شب کار کند کارگری که در کارخانه هنگام شب به کار پردازد
فرهنگ لغت هوشیار
شکاف زمین برای زراعت شیار، زمینی که در آن شکاف ایجاد کرده باشند برای زراعت
فرهنگ لغت هوشیار
کار بزرگ و نمایان کاری که در آن هنر نمایی کرده باشند شهکار، کار بی مزد و مواجب بیگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناکار
تصویر ناکار
از کارافتاده، عاطل و بی اثر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاهکار
تصویر شاهکار
کار بزرگ و نمایان، ممتاز، برتر، برجسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوکار
تصویر شوکار
کسی که در شب گردش می کند، شبگرد، عسس، میر شب
دزدی که در شب دزدی می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشکار
تصویر اشکار
شکار، هر حیوانی که آن را با تیر زده یا با دام می گیرند، حیوان صید شده، نخجیر، صید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهکار
تصویر شهکار
کار بزرگ و نمایان، ویژگی کاری که در آن هنرنمایی شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شتکار
تصویر شتکار
شدکار، شیار، زمینی که آن را شیار کرده و تخم پاشیده باشند، زمین شیار شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناکار
تصویر ناکار
آنکه بسبب ضربه یازخمی از کار افتاده صدمه دیده ظسیب رسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشکار
تصویر اشکار
((اِ))
شکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاکار
تصویر پاکار
تحصیلدار، کسی که مراقبت از کشتزارها را به عهده دارد، خدمتکار، نوکر، پایکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاهکار
تصویر شاهکار
کار بزرگ و نمایان، کاری که در آن هنرنمایی کرده باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شدکار
تصویر شدکار
((شُ یا ش))
شیار، شخم، زمین شیار کرده، شدیار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناکار
تصویر ناکار
کسی که ضربه کاری خورده و صدمه شدید دیده باشد
فرهنگ فارسی معین
آنکه کارش مراقبت از کشتزارهای دهقانان یا تقسیم آب و رسیدگی به برخی از کارهای مردم ده است، کسی که زیردست کدخدا یا میرآب است، نوکر، خدمتکار، پادو، تحصیل دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شدکار
تصویر شدکار
شیار، زمینی که آن را شیار کرده و تخم پاشیده باشند، زمین شیار شده، برای مثال تا زنده ام مرا نیست جز مدح تو دگر کار / کشت و درودم این است خرمن همین و شدکار (رودکی - ۵۲۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکار
تصویر اکار
شخم زدن، شیاردادن، کشاورز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکار
تصویر اکار
شیاردادن برای کشاورزی کشاورز برزگر برزیگر، جمع اکره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاکر
تصویر شاکر
سپاس دارنده، شکر کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکار
تصویر شکار
قصد کشتن آدمی یا حیواناتی را، صید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاکر
تصویر شاکر
شکر کننده، سپاس دارنده، سپاسگزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکار
تصویر شکار
هر حیوانی که آن را با تیر زده یا با دام می گیرند، حیوان صید شده، نخجیر، صید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاکر
تصویر شاکر
((کِ))
شکرکننده، سپاسگزار، جمع شاکرین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکار
تصویر شکار
((ش))
صید، حیوانی که شکار شود، ناراحت، رنجیده
فرهنگ فارسی معین