جدول جو
جدول جو

معنی شاهبال - جستجوی لغت در جدول جو

شاهبال
شه بال، شاهپر، پر دراز بال طیور و شاهپر، (ناظم الاطباء)، هم قد داماد، ساقدوش و سلدوش، (یادداشت مؤلف)، شاه بالا، رجوع به شاه بالا شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاهسار
تصویر شاهسار
(پسرانه)
نام یکی از شاعران دربار سامانیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاهباز
تصویر شاهباز
(پسرانه)
شهباز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهبال
تصویر شهبال
(پسرانه)
پر بزرگ پرندگان، بزرگترین پر پرنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شابهار
تصویر شابهار
(پسرانه)
نام دشتی در نواحی کابل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاهبانو
تصویر شاهبانو
(دخترانه)
ملکه، شهبانو، نام دختر فخرالدوله دیلمی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاهجان
تصویر شاهجان
(دخترانه)
عنوان مرو که از شهرهای قدیم خراسان بوده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاهکار
تصویر شاهکار
(پسرانه)
کار شاهانه، برجسته، ممتاز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاهکار
تصویر شاهکار
کار بزرگ و نمایان، ممتاز، برتر، برجسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راهبان
تصویر راهبان
نگه دارندۀ راه، نگهبان راه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاه بال
تصویر شاه بال
بزرگ ترین پر از بال های پرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شادباد
تصویر شادباد
از الحان قدیم ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهبال
تصویر شهبال
بزرگ ترین پر بال مرغ، شاه بال
فرهنگ فارسی عمید
(شَ)
مخفف شاهبال. بزرگترین پرهای بال پرندگان. (ناظم الاطباء). شهپر. و رجوع به شاهبال شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ رَ)
بی فرزند گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، شتاب خواندن مکتوب را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بشتاب خواندن قرآن را. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
شهباز، بازی باشد سفید و بزرگ و پادشاهان با آن شکار کنند و آن را بترکی طوغان خوانند، (برهان قاطع)، باز سفید بزرگ که پادشاهان با آن شکار میکردند، (فرهنگ نظام) (انجمن آرا) (آنندراج)، باز سپید، (شرفنامۀ منیری)، شنغار، شنقار، (برهان)، این پرنده برنگهای زرد خرمایی یا خرمایی تیره و سفیدفام دیده میشود ولی بیشتر نوع سفیدرنگ آن را بدین نام خوانند و رنگهای دیگر غالباًبنام طرلان و قوش و باز نامند، این پرنده جزو شکاریان زردچشم است و اندامی بسیار زیبا دارد، پنجه و منقارش پرقدرت و قوی است و چون به آسانی اهلی میشود جزو پرندگان شکاری مورد توجه شکارچیان است، محل زندگی شاهباز بیشتر در دشتهای سیبری و قسمتهای شمالی چین و ترکستان است و در اواخر شهریور ماه مهاجرت میکنند و دسته هایی از آن به کشور ما نیز وارد میشوند و اواسط اسفند ماه بموطن اصلی خود مراجعت میکنند محل استراحت و خوابگاه این پرنده بیشتر بر روی درختان متوسط القامه و شاخه های قوی و محکم است، (از فرهنگ فارسی معین)، شهباز، تیقون، توغان، طرلان، باز سفید:
چو شیری که برباید از جای گاو
و یا شاهبازی به رزم چکاو،
فردوسی،
شاهباز کلاه گمشده را
در زمستان قبا فرستادی،
خاقانی،
فرخ آن شاهباز کز پی صید
ساعد شه مقام او زیبد،
خاقانی،
هر که او شاهباز این سر نیست
زین طریقت جهنده چون یوز است،
عطار،
آن شاهباز را دل سعدی نشیمن است،
سعدی،
هیهات که چون تو شاهبازی
تشریف دهد بر آستانم،
سعدی،
نکنم رغبت دنیا که متاعیست قلیل
شاهبازان بگه صید نگیرند مگس،
ابن یمین،
که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین
نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است،
حافظ،
رجوع به باز شود، نجیب و سخی، شاهوار، (ناظم الاطباء)، اما این معنی در جای دیگر نیامده است، به مجاز شخص بلندپرواز و بلندنظر و با علو همت باشد:
شاهبازم هوا گرفته بلی
کز کمین بلا گریخته ام،
خاقانی،
هیهات که چون تو شاهبازی
تشریف دهد بر آستانم،
سعدی،
نکنم رغبت دنیا که متاعیست قلیل
شاهبازان بگه صید نگیرند مگس،
ابن یمین،
که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین
نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است،
حافظ،
چه شکرهاست در این شهر که قانع شده اند
شاهبازان طریقت بمقام مگسی،
حافظ
لغت نامه دهخدا
پارسی تازی گشته شاهباز شهباز ازمرغان شکاری گونه ای باز که به رنگهای زرد خرمایی یا خرمایی تیره و سفید فام دیده میشود ولی بیشتر نوع سفید رنگ آن را بدین نام خوانند و رنگهای دیگر را غالبا بنام طرلان و قوش و باز نامند. این پرنده جزو شکاریان زرد چشم و اندامی بسیار شکیل و زیبا دارد. پنجه و منقارش پر قدرت و قوی است و چون به آسانی اهلی میشود جزو پرندگان شکاری مورد توجه شکارچیان است. محل زندگی شاهباز بیشتر در دشت های سیبری و قسمتهای شمالی چین و ترکستان است و در اواخر شهریور ماه مهاجرت کرده و دسته هایی از آن به کشور ما نیز وارد می شوند و اواسط اسفند ماه به موطن اصلی خود باز می گردند. محل استراحت و خوابگاه این پرنده بیشتر بر روی درختان متوسط القامه و شاخه های قوی و محکم است شهباز تیقون توغان طرلان باز فید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاعبان
تصویر شاعبان
دوش ها هردودوش
فرهنگ لغت هوشیار
جوانی هم سن و هم قد داماد که شب عروسی دوش بدوش داماد حرکت میکند ساق دوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاه بیل
تصویر شاه بیل
بیل بزرگ، پاروی بزرگ کشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهبازی
تصویر شاهبازی
حالت و کیفیت شاهباز، چیره دستی تسلط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهبانج
تصویر شاهبانج
پارسی تازی شگته شاهبانگ اسپرغم بیابانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهدباز
تصویر شاهدباز
شنگباز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهراه
تصویر شاهراه
راه عام و جاده بزرگ و وسیع، راه وسیع و عام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهزاد
تصویر شاهزاد
فرزند شاه شاهپور شاپور شهزاده، جمع شاهزادگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهکار
تصویر شاهکار
کار بزرگ، کار بی مزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهنای
تصویر شاهنای
سورنای سرنا شهنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهوار
تصویر شاهوار
درخور شاه لایق شاه شاهانه: در شاهوار، هر چیز نیک خوب و گرانمایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتبال
تصویر اهتبال
ترفند سازی، گزاف گویی، نخجیر فریبی، اندوهگینی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع راهبه، هیرسایان مونث راهب زن ترسای پارسا و گوشه نشین جمع راهبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راهبان
تصویر راهبان
محافظ و نگاهبان راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهبال
تصویر شهبال
بزرگترین پر از پرهای بال مرغ شاهبال شعیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهبرگ
تصویر شاهبرگ
آتو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شادباش
تصویر شادباش
تبریک
فرهنگ واژه فارسی سره
باز، شاهین، شهباز، طرلان، قوش
فرهنگ واژه مترادف متضاد