معنی شاشیده - جستجوی لغت در جدول جو
شاشیده
(دَ / دِ)
میخته. رجوع به شاشیدن شود
ادامه...
میخته. رجوع به شاشیدن شود
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر شاهیده
شاهیده
(دخترانه و پسرانه)
پارسا، پرهیزکار، نیکوکار
ادامه...
پارسا، پرهیزکار، نیکوکار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر شاریده
شاریده
ریخته، جاری شده
ادامه...
ریخته، جاری شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویر شاشیدن
شاشیدن
شاشیدَن
ادرار کردن، میزیدن، گمیز کردن، گمیختن، چامیدن، گمیزیدن، شاشدن، شاش زدن، شاریدن، میختن
فرو ریختن و سرازیر شدن آب، شاریدن
ادامه...
اِدرار کردن، میزیدَن، گُمیز کَردَن، گُمیختَن، چامیدَن، گُمیزیدَن، شاشِدَن، شاش زَدَن، شاریدَن، میختَن
فرو ریختن و سرازیر شدن آب، شاریدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر شاهیده
شاهیده
نیکوکار، پرهیزکار
ادامه...
نیکوکار، پرهیزکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویر شخشیده
شخشیده
لغزیده، لیزخورده
ادامه...
لغزیده، لیزخورده
فرهنگ فارسی عمید
تصویر پاشیده
پاشیده
ریخته شده، پراکنده شده
ادامه...
ریخته شده، پراکنده شده
فرهنگ فارسی عمید
برشاشیده
(بَ دَ / دِ)
ارفضاض، برشاشیده و پریشان شدن سرشک. (منتهی الارب)
ادامه...
ارفضاض، برشاشیده و پریشان شدن سرشک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
باشیده
(دَ / دِ)
بوده.
ادامه...
بوده.
لغت نامه دهخدا
پاشیده
اسم پاشیدن، پراگنده متفرق بر افشانده منثور، ریخته ریخته شده فرو ریخته
ادامه...
اسم پاشیدن، پراگنده متفرق بر افشانده منثور، ریخته ریخته شده فرو ریخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر شاشیدن
شاشیدن
بول کردن
ادامه...
بول کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر شاریده
شاریده
منفجر، انفجار، جاری شده، ریخته
ادامه...
منفجر، انفجار، جاری شده، ریخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر شخشیده
شخشیده
لغزیده فرو خیزنده
ادامه...
لغزیده فرو خیزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر پاشیده
پاشیده
((دِ))
پراکنده، متفرق، ریخته، ریخته شده
ادامه...
پراکنده، متفرق، ریخته، ریخته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویر پاشیده
پاشیده
Spattered, Splashy, Splattered
ادامه...
Spattered, Splashy, Splattered
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
éclaboussé, éclaboussant
ادامه...
éclaboussé, éclaboussant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
розбризканий , бризкаючий , забризканий
ادامه...
розбризканий , бризкаючий , забризканий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
छींटे , छींटे मारने वाला , छींटे हुए
ادامه...
छींटे , छींटे मारने वाला , छींटे हुए
دیکشنری فارسی به هندی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
پاشیدہ , چھینٹیں مارنے والا , چھینٹوں سے بھرا ہوا
ادامه...
پاشیدہ , چھینٹیں مارنے والا , چھینٹوں سے بھرا ہوا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
ছিটানো
ادامه...
ছিটানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
matone, mfululizo, iliyomwagika
ادامه...
matone, mfululizo, iliyomwagika
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
sıçramış, sıçrayan
ادامه...
sıçramış, sıçrayan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
튀긴 , 튀는
ادامه...
튀긴 , 튀는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
跳ねた , 跳ねる , 飛び散った
ادامه...
跳ねた , 跳ねる , 飛び散った
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
ספוג , מטפטף , ספוג
ادامه...
ספוג , מטפטף , ספוג
دیکشنری فارسی به عبری
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
cipratan, percik, terciprat
ادامه...
cipratan, percik, terciprat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
bespritzt, spritzend
ادامه...
bespritzt, spritzend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
กระเซ็น , กระเซ็น
ادامه...
กระเซ็น , กระเซ็น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
besprenkeld, spetterend, gespetterd
ادامه...
besprenkeld, spetterend, gespetterd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
брызгающийся , брызгающий , забрызганный
ادامه...
брызгающийся , брызгающий , забрызганный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
salpicado, salpicante
ادامه...
salpicado, salpicante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
schizzato, schizzante, spruzzato
ادامه...
schizzato, schizzante, spruzzato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
salpicado, salpicante
ادامه...
salpicado, salpicante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
溅的 , 溅起的 , 溅到的
ادامه...
溅的 , 溅起的 , 溅到的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر پاشیده
پاشیده
پاشیدِه
spryskany, pryskający, obryzgany
ادامه...
spryskany, pryskający, obryzgany
دیکشنری فارسی به لهستانی