- شاشیدن
- بول کردن
معنی شاشیدن - جستجوی لغت در جدول جو
- شاشیدن
- ادرار کردن، میزیدن، گمیز کردن، گمیختن، چامیدن، گمیزیدن، شاشدن، شاش زدن، شاریدن، میختن
فرو ریختن و سرازیر شدن آب، شاریدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ایستادن
پراگندن پریشیدن افشاندن، ریختن، پاچیدن پشنجیدن، یا آب پاشیدن، آب زدن جایی را. یا از هم پاشیدن، متلاشی شدن
سزاوار بودن لایق و مناسب بودن در خور بودن
سزاوار بودن لایق و مناسب بودن در خور بودن
ریختن آب از بالا به پائین
دانسته شدن شناخته شدن: گویی درد و رنج در مواضع خود نشسته اندی و آدمی به سبب کنجکاوی و تمییز و نظرات راه را قطع میکند و بر آن درد می شافد و پس درد و رنج آن آمد که وی را می بینی و می شناسی و به وی نظر می کنی
لغزیدن، لیزیدن، سر خوردن
لخشیدن، لغزیدن، لیز خوردن، برای مثال قول فلان و فلان تو را نکند سود / گرت بشخشد قدم ز پایۀ ایمان (ناصرخسرو - ۴۴۹) ، یکی بهره را بر سه بهر است بخش / تو هم بر سه بهر ایچ برتر مشخش (ابوشکور - لغتنامه - شخیدن)
شاندن، شانه کردن، شانه زدن موی
بودن، ماندن، ایستادن، اقامت داشتن
شایستن، سزاوار بودن، لایق و مناسب بودن، درخور بودن
ریختن و پراکنده کردن هر چیز پاشیدنی، افشاندن، ریخته شدن و پراکنده شدن
پادشاهی کردن، سروری کردن، پارسایی کردن، نیکوکار بودن
سرازیر شدن و ریختن آب یا چیز دیگر از بالا به پایین، ریختن پیاپی آب از بالا به پایین
شاشیدن، چامیدن، میختن، ادرار کردن، شاشدن، شاش زدن، گمیز کردن، میزیدن، گمیختن، گمیزیدن
شاشیدن، چامیدن، میختن، ادرار کردن، شاشدن، شاش زدن، گمیز کردن، میزیدن، گمیختن، گمیزیدن
تاراج کردن غارت کردن: ای پسر گر دل و دین راسفهالاش کنند توچو ایشان مکن و دین و دل خویش ملاش، (ناصر خسرو. 221) تباه کردن، تاراج و غارت کردن
افتادن، لغزیدن
Spatter, Splash, Splashing, Splatter, Sprinkle
брызгать , плескать , брызгающий , посыпать
spritzen, spritzend, bestreuen
бризкати , бризкаючий , посипати
pryskać, pryskający, posypać
溅 , 溅起的 , 撒
salpicar, salpicando, polvilhar
spruzzare, schizzare, schizzante, cospargere
salpicar, salpicando, rociar
éclabousser, éclaboussant, saupoudrer
sproeien, spetteren, spetterend, strooien
สาด , กระเซ็น , กระเซ็น , โรย