جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شافیدن

شافیدن

شافیدن
دانسته شدن شناخته شدن: گویی درد و رنج در مواضع خود نشسته اندی و آدمی به سبب کنجکاوی و تمییز و نظرات راه را قطع میکند و بر آن درد می شافد و پس درد و رنج آن آمد که وی را می بینی و می شناسی و به وی نظر می کنی
فرهنگ لغت هوشیار

شافیدن

شافیدن
لغزیدن. سهو کردن. خطا نمودن. (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 2 ص 130). اما در جای دیگر دیده نشد
لغت نامه دهخدا

لافیدن

لافیدن
لاف زدن، دعوی بی اصل کردن، برای مِثال با خرابات نشینان ز کرامات ملاف / هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد (حافظ - ۲۵۸)، خودستایی کردن
لافیدن
فرهنگ فارسی عمید