معنی شارد در لغت نامه دهخدا

استر رمنده. (دهار). رمنده. (منتهی الارب). رموک. گریزنده. نفور. چموش. شموس. جموح. (منتهی الارب). فرار. هارب. ج، شَرَد. (اقرب الموارد) :، عصمت یا نار کونی باردا، لاتکون النار حراً شاردا.، (مثنوی)، مجازاً به معنی پریشان. (غیاث اللغات). سرگردان. یاوه. گریخته. (یادداشت مؤلف)

معنی شارد در فرهنگ لغت هوشیار

گریزان گریزپای، سرگردان، آواره بی خانمان، سرکش نافرمان سرکش، جمع شرد

معنی شارد - جستجوی لغت در جدول جو

شارد

فرهنگ فارسی عمید

شارد

لغت نامه دهخدا

شارد

فرهنگ لغت هوشیار

شارد

فرهنگ فارسی معین

شاهد

(پسرانه)

زیبارو، محبوب، معشوق

فرهنگ نامهای ایرانی

شارو

(پسرانه)

بازمانده یا پنهان

فرهنگ نامهای ایرانی

شارک

(دخترانه)

سار (پرنده)

فرهنگ نامهای ایرانی

فارد

(پسرانه)

یگانه، تنها، تک

فرهنگ نامهای ایرانی

شارده

شارد، رمنده، رمیده، گریخته، آنکه از اطاعت سر باز بزند، نافرمان

فرهنگ فارسی عمید

شارده

(رِ دَ)

تأنیث شارد، رمنده. رموک. حوشی. وحشیه. ج، شوارد. رجوع به شارد شود، سائره: قافیۀ شارده، بمعنی قصیدۀ سائره در بلاد ومراد از قافیه در اینجا قصیده است باعتبار تسمیۀ کل بنام جزء. ج، شوارد و شرّد. (اقرب الموارد) ، نادر و غریب: شوارداللغه در نزد عرب زبانان بمعنی غرائب و نوادر لغات است. (از اقرب الموارد)

تأنیث شارد، رمنده. رموک. حوشی. وحشیه. ج، شوارد. رجوع به شارد شود، سائره: قافیۀ شارده، بمعنی قصیدۀ سائره در بلاد ومراد از قافیه در اینجا قصیده است باعتبار تسمیۀ کل بنام جزء. ج، شوارد و شُرَّد. (اقرب الموارد) ، نادر و غریب: شوارداللغه در نزد عرب زبانان بمعنی غرائب و نوادر لغات است. (از اقرب الموارد)

لغت نامه دهخدا

شارده

(دَ)

نام جزیره ای است از جزایر دریای روم. (فرهنگ جهانگیری) (برهان قاطع). نام جزیره ای به بحرالروم در انتهای شرقی دریای اسپانیا نزدیک جزیره یابسته. (یادداشت مؤلف). جزیره ای از مجمع الجزایر بالئار دارای 2250 تن سکنه

لغت نامه دهخدا

شاردن

(دَ)

ژان. سیاح فرانسوی که به سال 1643 میلادی در شهر پاریس متولد و به سال 1713 میلادی در شهر لندن وفات یافت. در فاصله سالهای 1664- 1677 میلادی دو بار به ایران مسافرت کرده هر بار شش سال توقف نمود. وی مصنف سفرنامه ای است بنام ’سفر به ایران و هند شرقی’ این سیاحت نامه را لان گلسن استاد دانشمند در ده مجلد بسال 1811 درشهر پاریس منتشر ساخت. شاردن صورت کتیبه ای از کتیبه های تخت جمشید را در سفرنامۀ خود گنجانیده است. در اثر وی اطلاعات جالبی درباره صفویه وجود دارد. رجوع به ایران باستان ج 1 صص 43- 44 و تاریخ ادبیات ایران پروفسور ادوارد براون ترجمه رشید یاسمی ص 93 و سبک شناسی ملک الشعرای بهار ج 1 ص 170 شود. سفرنامۀ شاردن به فارسی برگردانیده شده و در طهران بچاپ رسیده است
ژان باتیست سیمئون. نقاش فرانسوی متولد در شهر پاریس (1779- 1699) از نخستین نقاشان قرن 18فرانسه بشمار است. از وی آثاری از نوع طبیعت بیجان، صورت سازی، نقاشیهای با مداد رنگی و مجلس سازی هائی از نوع ’دعای آمرزش پیش از غذا’ بجا مانده است

لغت نامه دهخدا

اشارد

(اِ)

یکی از مورخین انگلستان. مولد وی سنۀ 1671 میلادی و وفات بسال 1730 میلادی او تاریخ مکمل انگلستان را نوشته و بعض آثار دیگر از وی بیادگار مانده است
یکی از قدمای علمای فرانسه. مولد وی بسال 1644 میلادی در روئن و وفات بسال 1724 میلادی در پاریس. بعض آثار او موجود است

لغت نامه دهخدا

شارک

پارسی تازی گشته سارک سارو سار ازپرندگان پرنده ایست سیاه رنگ سارک ساری شارو

معنی شارد - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما