سیاه، رنگی مانند رنگ زغال، هر چیزی که به رنگ زغال باشد، آنکه پوست بدنش سیاه باشد، حبشی، زنگی، تیره، تاریک، کم ارزش، پست، آلوده به گناه، کثیف، چرک، بدیمن، نامبارک
سیاه، رنگی مانند رنگ زغال، هر چیزی که به رنگ زغال باشد، آنکه پوست بدنش سیاه باشد، حبشی، زنگی، تیره، تاریک، کم ارزش، پست، آلوده به گناه، کثیف، چرک، بدیمن، نامبارک
سیب، میوه ای تقریباً گرد با پوست زرد، قرمز یا سبز، گوشت سفید، خوشبو و خوش طعم که چند نوع است، درختی از تیرۀ گل سرخیان، دارای برگ های بیضی و دندانه دار که شکوفه های سفید و صورتی دارد
سیب، میوه ای تقریباً گرد با پوست زرد، قرمز یا سبز، گوشت سفید، خوشبو و خوش طعم که چند نوع است، درختی از تیرۀ گل سرخیان، دارای برگ های بیضی و دندانه دار که شکوفه های سفید و صورتی دارد
آلت فلزی که تکه های گوشت را به آن می کشند و روی آتش کباب می کنند هر چیز راست و نوک تیز فلزی یا چوبی مانند سوزن و خار و سرشاخۀ نازک درخت کنایه از راست، مستقیم سیک، فرقه ای مذهبی در هندوستان که پیروان آن به خدای یگانه ایمان دارند و به تناسخ معتقد هستند
آلت فلزی که تکه های گوشت را به آن می کشند و روی آتش کباب می کنند هر چیز راست و نوک تیز فلزی یا چوبی مانند سوزن و خار و سرشاخۀ نازک درخت کنایه از راست، مستقیم سیک، فرقه ای مذهبی در هندوستان که پیروان آن به خدای یگانه ایمان دارند و به تناسخ معتقد هستند
رفتن و گردش کردن، راه رفتن، گردش، بررسی سیر الی الله: در تصوف رفتن به سوی خدا به قصد وصول به حق و حقیقت سیر آفاق و انفس: کنایه از رفتن و گردش کردن در شهرها و نقاط مختلف عالم و تحقیق و مطالعه در نفوس انسانی
رفتن و گردش کردن، راه رفتن، گردش، بررسی سیر الی الله: در تصوف رفتن به سوی خدا به قصد وصول به حق و حقیقت سیر آفاق و انفس: کنایه از رفتن و گردش کردن در شهرها و نقاط مختلف عالم و تحقیق و مطالعه در نفوس انسانی
تأخیر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)، به نسیه فروختن. (منتهی الارب). نسیه فروشی، {{صفت}} شیر رقیق پرآب. (از اقرب الموارد). شیر با آب آمیخته. (مهذب الاسماء). شیر پرآب. (از المنجد). شیر تنک بسیارآب. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)، زنی که گمان حمل بر وی کنند. (ناظم الاطباء)، ماهی که اعراب جاهلی آن را به تأخیر می افکندند. (از اقرب الموارد). نسی ٔ (بر وزن فعیل) در لغت به معنی تأخیر است. برخی گفته اند به معنی افزایش باشد. و تازیان این لفظ را در مورد ماه کبیسه اطلاق کنند و توضیح آن، آن است که چون تازیان خوش داشتند که موسم حج و اداء مناسک آن پیوسته لایتغیر و همه ساله در فصلی باشد که هوا معتدل و میوه جات فراوان و وسایل آسایش در سفر حج فراهم بود تا کمتر رنجی نبرده باشند، و چنین فصلی هم جز پایان تابستان و آغاز اعتدال خریفی برای منظور خویش نیافتند خطیب حاج در موسم حج هنگامی که تازیان در خانه خدا از هر کرانه بدانجا گرد آمده بودند بر منبر شد و پس از اداء حمد و ثناء الهی خطبه انشاء کرد و در آخر خطبه اعلام داشت که برای منظور شما در عدم تغییر موسم حج از حیث فصل در نظر گرفته ام در این سال ماهی بر ماههای سال بیفزایم. و سپس در رأس هر سه سال نیز ماهی در آن سال علاوه کنم تا بدین وسیله پیوسته موسم حج در ادوار مختلفه با فصلی که مقصود شما می باشد مصادف واقع شود. و چون بدین نحو عمل شود، در هر سی وشش سال قمری دوازده ماه قمری افزوده گردد. و ماه زائدرا نسی ٔ نامیدند، زیرا در پایان سال واقع می شد. برخی گفته اند در بیست وچهار سال دوازده ماه می افزودند. واین است دور نسی ٔ مشهور بین اعراب جاهلیت، و این طریقه برای حصول مقصود تازیان سهلتر و نزدیکتر بود، زیرا ماه ذوالحجه همواره در فصل منظور تازیان واقع می شد، چه تفاوت بین سالهای شمسی و قمری علی التقریب ده روز است در هر سالی و در طول مدت سه سال ماهی به دست آید، نه در دو سال. برخی دیگر گفته اند در طول مدت نوزده سال قمری هفت ماه قمری می افزودند تا این که نوزده سال شمسی به دست می آید. بدین طریق که در سال دوم یک ماه و در سال پنجم ماهی دیگر می افزودند، به ترتیب ’بهزیجوج’ چنانکه یهود می کردند، جز این که یهود ماه ششم را فقط مکرر می ساختند، ولی تازیان ماه زائد را به دور می انداختند بر جمیع ماهها و نخستین کسی که این منظور را عملی کرد مردی از بنی کنانه به نام نعیم بن ثعلبه و یا به نام عامربن الظرب یکی از هوشمندان تازیان بود. و چون دو یا سه سال می گذشت خطیب آنان بر فراز منبر می شد و می گفت ما قرار دادیم نام ماه فلان از این سال را برای مابعدش. هکذا یستفاد من شرح التذکرهو التفسیر الکبیر فی قوله تعالی: انما النسی ٔ زیادهفی الکفر (قرآن 37/9). (از کشاف اصطلاحات الفنون)
تأخیر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)، به نسیه فروختن. (منتهی الارب). نسیه فروشی، {{صِفَت}} شیر رقیق پرآب. (از اقرب الموارد). شیر با آب آمیخته. (مهذب الاسماء). شیر پرآب. (از المنجد). شیر تنک بسیارآب. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)، زنی که گمان حمل بر وی کنند. (ناظم الاطباء)، ماهی که اعراب جاهلی آن را به تأخیر می افکندند. (از اقرب الموارد). نسی ٔ (بر وزن فعیل) در لغت به معنی تأخیر است. برخی گفته اند به معنی افزایش باشد. و تازیان این لفظ را در مورد ماه کبیسه اطلاق کنند و توضیح آن، آن است که چون تازیان خوش داشتند که موسم حج و اداء مناسک آن پیوسته لایتغیر و همه ساله در فصلی باشد که هوا معتدل و میوه جات فراوان و وسایل آسایش در سفر حج فراهم بود تا کمتر رنجی نبرده باشند، و چنین فصلی هم جز پایان تابستان و آغاز اعتدال خریفی برای منظور خویش نیافتند خطیب حاج در موسم حج هنگامی که تازیان در خانه خدا از هر کرانه بدانجا گرد آمده بودند بر منبر شد و پس از اداء حمد و ثناء الهی خطبه انشاء کرد و در آخر خطبه اعلام داشت که برای منظور شما در عدم تغییر موسم حج از حیث فصل در نظر گرفته ام در این سال ماهی بر ماههای سال بیفزایم. و سپس در رأس هر سه سال نیز ماهی در آن سال علاوه کنم تا بدین وسیله پیوسته موسم حج در ادوار مختلفه با فصلی که مقصود شما می باشد مصادف واقع شود. و چون بدین نحو عمل شود، در هر سی وشش سال قمری دوازده ماه قمری افزوده گردد. و ماه زائدرا نسی ٔ نامیدند، زیرا در پایان سال واقع می شد. برخی گفته اند در بیست وچهار سال دوازده ماه می افزودند. واین است دور نسی ٔ مشهور بین اعراب جاهلیت، و این طریقه برای حصول مقصود تازیان سهلتر و نزدیکتر بود، زیرا ماه ذوالحجه همواره در فصل منظور تازیان واقع می شد، چه تفاوت بین سالهای شمسی و قمری علی التقریب ده روز است در هر سالی و در طول مدت سه سال ماهی به دست آید، نه در دو سال. برخی دیگر گفته اند در طول مدت نوزده سال قمری هفت ماه قمری می افزودند تا این که نوزده سال شمسی به دست می آید. بدین طریق که در سال دوم یک ماه و در سال پنجم ماهی دیگر می افزودند، به ترتیب ’بهزیجوج’ چنانکه یهود می کردند، جز این که یهود ماه ششم را فقط مکرر می ساختند، ولی تازیان ماه زائد را به دور می انداختند بر جمیع ماهها و نخستین کسی که این منظور را عملی کرد مردی از بنی کنانه به نام نعیم بن ثعلبه و یا به نام عامربن الظرب یکی از هوشمندان تازیان بود. و چون دو یا سه سال می گذشت خطیب آنان بر فراز منبر می شد و می گفت ما قرار دادیم نام ماه فلان از این سال را برای مابعدش. هکذا یستفاد من شرح التذکرهو التفسیر الکبیر فی قوله تعالی: انما النسی ٔ زیادهفی الکفر (قرآن 37/9). (از کشاف اصطلاحات الفنون)
آن چه برنگ زغال باشد اسود، تیره تاریک، رنگ زغال سواد. توضیح تیره ترین رنگهاست و آن رنگی است خارج از دسته رنگهای اصلی و فرعی. چون این رنگ را به رنگ دیگر اضافه کنند آن را تیره سازد مقابل سفید، کسی که سیاه پوست باشد، حبشی زنگی، اسب سیاه رنگ، خط چهارم از جمله هفت خط جام ارزق، مست طافح سیاه مست، نحس شوم. یا بازار سیاه. بازاری که در آن قیمت اشیا را بیش از قیمت اصلی خرید و فروش کنند. یا (میان) سیاه و سفید فرق کردن (تشخیص دادن) خواندن و توانستن سواد داشتن، سی ثلثین
آن چه برنگ زغال باشد اسود، تیره تاریک، رنگ زغال سواد. توضیح تیره ترین رنگهاست و آن رنگی است خارج از دسته رنگهای اصلی و فرعی. چون این رنگ را به رنگ دیگر اضافه کنند آن را تیره سازد مقابل سفید، کسی که سیاه پوست باشد، حبشی زنگی، اسب سیاه رنگ، خط چهارم از جمله هفت خط جام ارزق، مست طافح سیاه مست، نحس شوم. یا بازار سیاه. بازاری که در آن قیمت اشیا را بیش از قیمت اصلی خرید و فروش کنند. یا (میان) سیاه و سفید فرق کردن (تشخیص دادن) خواندن و توانستن سواد داشتن، سی ثلثین