معنی مسیٔ
- مسیٔ (مُ)
- ج، مسیئون. بدکردار و گناهکار و محروم. (ناظم الاطباء). بدی کننده و گناهکار. (فرهنگ نظام). بدکردار. (دهار) (مهذب الاسماء). بدکردار. بدافعال. (از غیاث). بدکار. تباهکار. تبهکار. بدکاره. بزه کار. بزه مند. عاصی. مذنب. مجرم. آثم. اثیم. بدکنش. بدکننده، مقابل محسن. (یادداشت مرحوم دهخدا)
