جدول جو
جدول جو

معنی سیسنبر - جستجوی لغت در جدول جو

سیسنبر
گیاهی شبیه نعناع، با برگ های خوش بو، گل های سفید مایل به سرخی و تخم های ریز شبیه تخم ریحان که در قدیم آن را برای معالجۀ عقرب گزیده به کار می بردند
عبس، سوسنبر، سه سنبل، هرفولیون، برای مثال بوی سیسنبر از حرارت خویش / عقرب چرخ را گداخته نیش (نظامی۴ - ۷۱۴)، ریخته نوش از دم سیسنبری / بر دم این عقرب نیلوفری (نظامی۱ - ۹)
تصویری از سیسنبر
تصویر سیسنبر
فرهنگ فارسی عمید
سیسنبر
(سَمْ بَ)
پهلوی ’سیسیمبر’ طبری ’سرسم’. رجوع به لکلرک 2 ص 309 شود. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). سبزیی است میان پودنه و نعناع زیرا که پودنه را چون دست نشان کنند سیسنبر شود و چون سیسنبر را دست نشان کنند نعناع گردد، و بوی آن تند و تیز میباشد و در دواها بکار برند و بر گزندگی زنبور و عقرب مالند، فایده کند و آنرا به عربی نمام خوانند و نمام الملک هم میگویند. (برهان) (از غیاث) (آنندراج). گیاهی است خوشبو که در آب روید نمام هم میگویند. (منتهی الارب). سوسنبر. (فرهنگ فارسی معین) :
راست گفتی برآمد اندر باغ
سوسنی از میان سیسنبر.
فرخی.
ز خون کشته کز آن بتکده بدریا راند
چو سرخ لاله شد آبی چو سبز سیسنبر.
فرخی.
چون چغز گشت بنا گوش چو سیسنبر تو
چند تازی پس این پیرزن زشت چغاز.
ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 202).
گر در شوی بخانه ش بر خاکت
شمشاد و لاله روید وسیسنبر.
ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 148).
کلک مفتول کرد زلف ترا
برشکستش بهم چو سیسنبر.
مسعودسعد.
همه کوه چون تخت گوهرفروش
ز سیسنبر و لاله و پیلغوش.
اسدی.
و در ترقب قدوم تو اعضا و اجزا چون سیسنبر همه گوش گشته. (سندبادنامه).
بوی سیسنبر از حرارت خویش
عقرب چرخ را گداخته نیش.
نظامی
لغت نامه دهخدا
سیسنبر
گیاهی است از تیره نعناعیان که دارای نوعی ساقه خزنده هوایی و ساقه زیرزمینی است و این ساقه در فواصل ریشه تولید کرده در مقابلش یک ساقه هوایی خارج میشود و به این ترتیب گیاه تکثیر می یابد برگهایش متقابل بیضوی نوک تیز دندانه دار و کمی پوشیده از کرک به درازی 4 تا 7 سانتیمتر و به عرض 2 تا 3 سانتیمتر است. ساقه سوسنبر مانند نعناع چهار گوش است و از حیث رنگ مایل به بنفش یا مایل به ارغوانی است. رنگ گلها قرمز یا کم و بیش ارغوانی مایل به بنفش است نعناع طبی آس بویه سیسنبر
فرهنگ لغت هوشیار
سیسنبر
((سَ بَ))
گیاهی است شبیه نعناع با برگ های خوشبو و گل های سفید، سوسنبر
تصویری از سیسنبر
تصویر سیسنبر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سینار
تصویر سینار
(پسرانه)
سنباد، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی و از سرداران سپاه بهرام چوبینه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیانور
تصویر سیانور
نمک اسیدسیانیدریک که سمی مهلک است و جهت ساختن مواد حشره کش، استخراج طلا و در آبکاری به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
قطعه ای به شکل استوانه در موتور اتومبیل با سرپوشی که در داخل پیستون حرکت می کند و گاز بنزین و هوای فشرده در آن محترق می شود، کلاه استوانه شکل سیاه رنگ که در مراسم رسمی بر سر می گذارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سینجر
تصویر سینجر
شراره، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، ابیز، اخگر، ضرمه، آلاوه، آتش پاره، لخشه، جمره، ژابیژ، آییژ، جمر، جذوه، جرقّه، لخچه، خدره، ایژک، بلک برای مثال سینجر چو باران زرین چکان / نگون ابر بارنده از آسمان (فردوسی - لغت نامه - سینجر)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیم بر
تصویر سیم بر
کسی که بدنش مانند نقره سفید باشد، سیم تن، سیم بدن، سیمین بدن، سیم اندام، سیمین بر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوسنبر
تصویر سوسنبر
سیسنبر، گیاهی شبیه نعناع، با برگ های خوش بو، گل های سفید مایل به سرخی و تخم های ریز شبیه تخم ریحان که در قدیم آن را برای معالجۀ عقرب گزیده به کار می بردند
عبس، سه سنبل، هرفولیون
فرهنگ فارسی عمید
(مْ بَ)
آفتاب گردان. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس) ، سیسنبر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَدَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند. دارای 128 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه. محصول آنجا غلات، شلغم و زعفران. شغل اهالی زراعت وقالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
صورتی از دسامبر، کانون اول (از ماههای سریانی). ماه دوازدهم از سال رومی. (المعجم الوسیط). و رجوع به دسامبر شود
لغت نامه دهخدا
(سَمْ بَ)
سیسنبر. (فهرست مخزن الادویه) (ناظم الاطباء). گیاهی است سبز از تیره نعناعیان که دارای نوعی ساقۀ خزندۀ هوایی و ساقۀ زیرزمینی است و این ساقه در فواصلی ریشه تولید کرده و در مقابلش یک ساقۀ هوایی قائم خارج میشود و به این ترتیب گیاه تکثیر می یابد. برگهایش متقابل بیضوی، نوک تیز، دندانه دار و کمی پوشیده از کرک به درازی 4 تا 7 سانتیمتر و بعرض 2 تا 3 سانتیمتر است. ساقۀ سوسنبر مانند نعناع چهارگوش است و از حیث رنگ مایل به بنفش یا مایل به ارغوانی است. رنگ گلها قرمز یا کم و بیش ارغوانی مایل به بنفش است. نعناع طبی. آس بویه. سیسنبر. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(سِ تَمْ بِ)
سپتامبر. سبتمبر: و ذلک انه یخرج بین تضاعیف الورق فی شهر سبتنبر. (ابن البیطار در شرح کلمه خیارشنبر)
لغت نامه دهخدا
(سَمْ بَ)
نوعی از گیاه باشد مانند قرهالعین و پیوسته در آب روید و آنرا به عربی حرف الماء خوانند خوردنش ادرار آورد. (برهان) (آنندراج). سوسنبر. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به لکلرک 2 ص 312 شود
لغت نامه دهخدا
(سَمْ بَ)
بمانند سیسنبر معطر و دافع نیش کژدم و جز آن:
ریخته نوش از دم سیسنبری
بر دم این عقرب نیلوفری.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(صَنْ نا)
مخفف سه صد دینار که معادل شش شاهی است. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
آنکه سمن در بر گرفته و بوی خوشی از آن بر آید، آنکه برش همچون سمن باشد سپید تن دلبر سمنبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سینور
تصویر سینور
مرز حد، آن سوی ماورا
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی پامچال فرنگی شرونه از گیاهان، مرده خاکدان گیاهی است از تیره مرکبان که زینتی است و دارای گلهای زیبای آبی متمایل به بنفش می باشد و کمی هم دارای بوی معطر است. این گل نسبت به سرما و رطوبت حساس است و معمولا آن را در گلخانه پرورش می دهند اخوین شرونه سینره
فرهنگ لغت هوشیار
پاره آتش اخگر: سینجر چو باران زرین چکان نگون ابر بارنده از آسمان. (فردوسی) توضیح در فهرست ولف این کلمه ضبط شده و به فرهنگ شاهنامه عبدالقادر در نمره 1410 ارجاع گردیده. این بیت در نسخ معتبر شاهنامه نیامده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیمبر
تصویر سیمبر
دارنده بدن سفید، جوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیلندر
تصویر سیلندر
هر چیز استوانه ای شکل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیانور
تصویر سیانور
سمی است شدید جهت ساختن حشره کش و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره نعناعیان که دارای نوعی ساقه خزنده هوایی و ساقه زیرزمینی است و این ساقه در فواصل ریشه تولید کرده در مقابلش یک ساقه هوایی خارج میشود و به این ترتیب گیاه تکثیر می یابد برگهایش متقابل بیضوی نوک تیز دندانه دار و کمی پوشیده از کرک به درازی 4 تا 7 سانتیمتر و به عرض 2 تا 3 سانتیمتر است. ساقه سوسنبر مانند نعناع چهار گوش است و از حیث رنگ مایل به بنفش یا مایل به ارغوانی است. رنگ گلها قرمز یا کم و بیش ارغوانی مایل به بنفش است نعناع طبی آس بویه سیسنبر
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره نعناعیان که دارای نوعی ساقه خزنده هوایی و ساقه زیرزمینی است و این ساقه در فواصل ریشه تولید کرده در مقابلش یک ساقه هوایی خارج میشود و به این ترتیب گیاه تکثیر می یابد برگهایش متقابل بیضوی نوک تیز دندانه دار و کمی پوشیده از کرک به درازی 4 تا 7 سانتیمتر و به عرض 2 تا 3 سانتیمتر است. ساقه سوسنبر مانند نعناع چهار گوش است و از حیث رنگ مایل به بنفش یا مایل به ارغوانی است. رنگ گلها قرمز یا کم و بیش ارغوانی مایل به بنفش است نعناع طبی آس بویه سیسنبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیسبا
تصویر سیسبا
ماهی مرکب. توضیح این کلمه محرف سیبیا است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمنبر
تصویر سمنبر
((سَ مَ بَ))
آن که بدنی خوشبو و لطیف دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سینور
تصویر سینور
مرز، حد، ماوراء، آن سو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سینجر
تصویر سینجر
((سَ یَ جُ))
پاره آتش، اخگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیانور
تصویر سیانور
نمک اسید سیانیدریک، سمی است خطرناک که برای ساختن مواد حشره کش و نیز در آبکاری برقی به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیلندر
تصویر سیلندر
((لَ))
لوله ای است استوانه ای شکل که در موتور اتومبیل تعبیه شده، در داخل سیلندر پیستون حرکت می کند و گاز موجود در سیلندر را به سمت ته سیلندر که در اصطلاح سرسیلندر گویند می راند و در آن متراکم می کند، نوعی کلاه استوانه ای دراز که
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوسنبر
تصویر سوسنبر
((سَ بَ))
گیاهی است شبیه نعناع با برگ های خوشبو و گل های سفید، سیسنبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیمبر
تصویر سیمبر
((بَ))
کسی که تن سفید دارد، سیم تن
فرهنگ فارسی معین