جدول جو
جدول جو

معنی سیسخانه - جستجوی لغت در جدول جو

سیسخانه
(نَ / نِ)
اسبهای بارکش که در کارزارحمل بار و بنه می کنند. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ظرف بزرگ یا منبع که در محلی بسازند و آب در آن بریزند تا مردم تشنه در آن جا آب بیاشامند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سردخانه
تصویر سردخانه
محلی دربسته و سرپوشیده با دمای پایین و ثابت برای نگهداری گوشت، میوه و سایر چیزهای فاسدشدنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خیلخانه
تصویر خیلخانه
محل اقامت خدم وحشم در خانه، اقامتگاه سپاهیان، خاندان، دودمان، طایفه، برای مثال همه ملک عجم خزانۀ من / در عرب مانده خلیخانۀ من (نظامی۴ - ۵۸۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آسیاخانه
تصویر آسیاخانه
آسیاکده، جایگاه آسیا، محل آسیا، سرآسیا، آسخانه، آسکده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشخانه
تصویر پیشخانه
ایوان، پیشگاه خانه، جلوخان، لوازم زندگی و اسباب سفر که جلوتر فرستاده شود
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ)
خیش خانه. (از ناظم الاطباء). رجوع به خیشخانه شود
لغت نامه دهخدا
جایی که در آن پیلان را نگاهدای کنند: گوسفند از بیم آتش خود را در پیلخانه او گند... آتش درنی افتاد وقتت گرفت و پیلخانه در گرفت
فرهنگ لغت هوشیار
خانه ای که از نی و علف و خار و خس یا با پرده خیش سازند و بر آن آب باشند تا هوای داخل آن خنک گردد، خیمه ای که برای رفع هوای گرم از کتان سازند و درون آن برگ بید گسترانند و بر اطراف وی آب پاشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیه خانه
تصویر سیه خانه
سیاه چادر، زندان محبس، خانه بدیمن منزل بی میمنت
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به سیستان از مردم سیستان اهل سیستان سگزی، زبان و لهجه مردم سیستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیلخانه
تصویر خیلخانه
خاندان، طایفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسخانه
تصویر پاسخانه
جای پاسبان قراولخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درسخانه
تصویر درسخانه
دبستان آموزگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیبخانه
تصویر غیبخانه
خانه غیب، عالم غیب، نهانخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسیرخانه
تصویر اسیرخانه
بندی خانه زندان بندگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سردخانه
تصویر سردخانه
محل نگهداری گوشت و میوه وسایر چیزهای فاسد شدنی
فرهنگ لغت هوشیار
((سَ. نِ))
فرورفتگی کوچکی در دیوار مشرف به برخی گذرگاه ها که در آن آب برای نوشیدن مردم گذاشته می شد و از نوعی حرمت دینی برخوردار بود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قیدخانه
تصویر قیدخانه
((~. نَ یا نِ))
محبس، زندان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خیلخانه
تصویر خیلخانه
((خِ نِ))
خاندان، دودمان، طایفه
فرهنگ فارسی معین
((نِ))
خانه تابستانی که از نی یا پارچه کتان درست می کردند و بر آن آب می پاشیدند تا در اثر وزش باد از هوای خنک آن استفاده کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
Overbearingly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
de manière autoritaire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
autoritariamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
secara menindas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
अत्यधिक दबावपूर्ण रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
overheersend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
专横地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
prepotentemente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
de forma dominadora
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
apodyktycznie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
авторитарно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
herrisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
деспотически
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
억압적으로
دیکشنری فارسی به کره ای