- سیادنه
سیاه دانه دانه های سیاه رنگ و معطر، سیاه زخم
معنی سیادنه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قرقی، پرنده ای شکاری و زردچشم، کوچکتر از باز، رنگش خاکستری تیره، زیر سینه و شکمش سفید با لکه های حنایی، بسیار چالاک و تیزپر که شکارش گنجشک، سار، کبوتر و سایر پرندگان کوچک است، بازک، باشه، قوش، باشق، واشه، بازکی
عنّاب، میوه ای بزرگ تر از سنجد و به رنگ قرمز تیره که مصرف خوراکی و دارویی دارد، شیلان، چیلان، جیلان، سنجد گرگان، تبرخون
آلت فولادی با دستۀ چوبی شبیه تیشه که با آن سنگ آسیا را دندانه دار و تیز می کنند، آسیاآژن، آژینه، آس افزون
(تَ نَ نُ)
لغت نامه دهخدا
مهتر شدن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (دهار) (مهذب الاسماء). بزرگی. سرداری. (آنندراج). رجوع به سیادت شود
مهادنه و مهادنت در فارسی: آشتی سازش همساز واری (ناچار بابطلمیوس از در مداهنه و مهادنه بیرون شده)
منسوب به سیم نقره یی ساخته از سیم. یا سیمین صولجان. هلال ماه نو. یا سیمین قواره. ماه قمر، سفید روشن، خوب ظریف
((زَ نِ))
فرهنگ فارسی معین
آزینه، آلتی فولادی شبیه به تیشه که با آن سنگ آسیا را دندانه دار و تیز می کردند، آژینه
سایه، گوشت بز
مکانی در مشرق بالا جاده ی کردکوی
زمینی که هنگام بارش برف، بر آن برف نمانده و سطح زمین پیدا
