- سیادت
- مهتری، بزرگی و سرداری، سروری
معنی سیادت - جستجوی لغت در جدول جو
- سیادت ((دَ))
- سروری، شرف یافتن، بزرگی، سروری
- سیادت
- شرف و سروری یافتن، بزرگی و مهتری یافتن، مجد، بزرگی، مهتری، سروری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خوشبختی، بهروزی
ساستاری
نمو کردن، افزونی، افزون شده جمع زیادات زیائد، افزون بیش:) بجان فرخ روز که آنچه گفتم در حق تو بکنم و زیادت از این (سمک عیار)، چندان:) (محمود)، . . با هیچکس از ایشان (بندگان) میل و محبتی ندارد چنانکه با ایاز که زیادت حسنی ندارد (گلستان)، نام بازیی است از هفت بازی نرد
خوشبختی نیکبختی اقبال مقابل شقاوت بدبختی جمع سعادات، میمنت خجستگی پیروزی. یا سعادت اخروی. آنست که هر نفسی باقی بماند تاابدالابدین بر بهترین حالات خود. یا سعادت دنیوی. عبارت از این است که هر موجودی باقی بماند بر طولانی ترین زمان ممکن بر بهترین حالات ممکن و تمامترین نتایج
روان کردن، ترتیب، روش، قاعده
نگاهداشتن، نگاهداری، حفاظت، مملکت داری و اداره مردم
بزرگی سروری مهتری
گردش کردن در شهر ها و کشور های مختلف، جهانگردی
رهبری، پیشوایی، قوّادی، کنایه از دلالی
خوشبختی، نیک بختی، خوشبخت شدن، نیک بخت شدن
به دیدن بیمار رفتن، به احوال پرسی مریض رفتن
افزون شدن، بسیار شدن، افزونی، فزونی، افزون شده، افزون
گردش کردن در شهرها و کشورهای مختلف، جهانگردی، تماشا کردن
رفتن به احوال پرسی بیمار
راهنمائی کردن، پیشوایی کردن، رهبری
طرز، روش، روش خواندن و بیان کردن حدیث، راندن چهارپایان، راندن
اداره و مراقبت امور داخلی و خارجی کشور، درایت، باهوشی، خردمندی،
کنایه از حسابگری منفعت جویانه، برنامۀ کار یا شیوۀ عمل، عقوبت، مجازات
سیاست کردن: عقوبت کردن، مجازات کردن، تنبیه کردن
سیاست مدن: علم به مصالح جامعه، اداره کردن امور و فراهم ساختن اسباب رفاه و امنیت مردمی که در یک شهر یا کشور زندگی می کنند
کنایه از حسابگری منفعت جویانه، برنامۀ کار یا شیوۀ عمل، عقوبت، مجازات
سیاست کردن: عقوبت کردن، مجازات کردن، تنبیه کردن
سیاست مدن: علم به مصالح جامعه، اداره کردن امور و فراهم ساختن اسباب رفاه و امنیت مردمی که در یک شهر یا کشور زندگی می کنند
Politics
политика
Politik
політика
polityka
política
politica