معنی سیاقت
سیاقت
((قَ))
راندن (چهارپایان و غیره)، سخن راندن، حدیث گفتن
تصویر سیاقت
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با سیاقت
سیاقت
سیاقت
روان کردن، ترتیب، روش، قاعده
فرهنگ لغت هوشیار
سیاقت
سیاقت
طرز، روش، روش خواندن و بیان کردن حدیث، راندن چهارپایان، راندن
فرهنگ فارسی عمید
لیاقت
لیاقت
شایستگی
فرهنگ واژه فارسی سره
سیاست
سیاست
ساستاری
فرهنگ واژه فارسی سره
سباقت
سباقت
پیش گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
سیاست
سیاست
نگاهداشتن، نگاهداری، حفاظت، مملکت داری و اداره مردم
فرهنگ لغت هوشیار
سیادت
سیادت
مهتری، بزرگی و سرداری، سروری
فرهنگ لغت هوشیار
سیاحت
سیاحت
گردش کردن در شهر ها و کشور های مختلف، جهانگردی
فرهنگ لغت هوشیار
سیاحت
سیاحت
گردش کردن در شهرها و کشورهای مختلف، جهانگردی، تماشا کردن
فرهنگ فارسی عمید