- سکون
- آرمیدن، آرامش، آرام
معنی سکون - جستجوی لغت در جدول جو
- سکون ((سُ))
- آرام گرفتن، جای گرفتن، آرامش
- سکون
- قرار گرفتن و از حرکت ایستادن، آرمیدن، آرامش یافتن، مقابل حرکت، آرامش
- سکون
- Stillness
- سکون
- тишина
- سکون
- Stille
- سکون
- cisza
- سکون
- tranquilidade
- سکون
- quiete
- سکون
- quietud
- سکون
- calme
- سکون
- stilte
- سکون
- स्थिरता
- سکون
- ketenangan
- سکون
- هدوءٌ
- سکون
- שֶׁקֶט
- سکون
- sakinlik
- سکون
- utulivu
- سکون
- ความนิ่ง
- سکون
- স্থিরতা
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در تازی بیچیزی درویشی در فارسی جای گرفتن باشیدن در آن کنج کاروانسرای می باشیدم
اقامت و آرامش
اقامت کردن، مسکن گزیدن، منزل کردن، آرامش، وقار، متانت
آرمیده، تسلی داده شده، آرام گرفته، سکنی شده
جا داده شده، سکنی داده شده، قابل سکونت، دارای ساکن یا ساکنان
خاموشی
آنتن