معرب سکنگبین و این مرکب است از سک به معنی سرکه و از انگبین به معنی شهد است و این ترکیب زمانه سابق است و فی زماننا بجای شهد قند یا شکر سفید داخل میکنند. (غیاث) (آنندراج) : دفع مضرت (شراب مویزی) سکنجبین و آب و کاسنی و تخم خیار. (نوروزنامه). و نقل (شراب افتادۀ پرورده) ریباس و انار کنند و ازپس او سکنجبین خورند تا زیان ندارد. (نوروزنامه)
معرب سکنگبین و این مرکب است از سِک به معنی سرکه و از اَنگُبین به معنی شهد است و این ترکیب زمانه سابق است و فی زماننا بجای شهد قند یا شکر سفید داخل میکنند. (غیاث) (آنندراج) : دفع مضرت (شراب مویزی) سکنجبین و آب و کاسنی و تخم خیار. (نوروزنامه). و نقل (شراب افتادۀ پرورده) ریباس و انار کنند و ازپس او سکنجبین خورند تا زیان ندارد. (نوروزنامه)
سکنجبین به خواب، چون شیرین بود، خوردن آن در خواب مال و روزی بود که آسان به دست آید و چون ترش بود، دلیل که مال با غم و اندوه به دست آید. محمد بن سیرین اگر بیماری، سکنجبین به خواب بیند، اگر شیرین بود شفا یابد، اگر ترش بود، بیماری او به درازا کشد.
سکنجبین به خواب، چون شیرین بود، خوردن آن در خواب مال و روزی بود که آسان به دست آید و چون ترش بود، دلیل که مال با غم و اندوه به دست آید. محمد بن سیرین اگر بیماری، سکنجبین به خواب بیند، اگر شیرین بود شفا یابد، اگر ترش بود، بیماری او به درازا کشد.
دارویی شبیه خرده نبات با طعم شیرین که از شیرابه یا شبنمی که بر روی شاخه های گیاهی به نام خارشتر جمع و منعقد می گردد تولید می شود، در طب به عنوان مسهل، ملین، تسکین سرفه و درد سینه و شیرین کردن جوشانده ها به کار می رود، ترنگبین، ترانگبین، خارانگبین
دارویی شبیه خرده نبات با طعم شیرین که از شیرابه یا شبنمی که بر روی شاخه های گیاهی به نام خارشتر جمع و منعقد می گردد تولید می شود، در طب به عنوان مسهل، ملین، تسکین سرفه و درد سینه و شیرین کردن جوشانده ها به کار می رود، تَرَنگَبین، تَرانگَبین، خارِاَنگَبین
منسوب به کنجد. از کنجده کرده. از کنجد. کنجددار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : شمس دنیا تو فخر دین منی فخر دنیا تو شمس دین منی گر همه نیکوان ترینه شوند تو کبیتای کنجدین منی. طیان
منسوب به کنجد. از کنجده کرده. از کنجد. کنجددار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : شمس دنیا تو فخر دین منی فخر دنیا تو شمس دین منی گر همه نیکوان ترینه شوند تو کبیتای کنجدین منی. طیان
از: سرکه + انگبین. سکنگبین. سکنجبین. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). سکنجبین و آن مرکبی باشد از سرکه و عسل، چه انگبین بمعنی عسل است. (برهان). سکنجبین، چه سک بمعنی سرکه وانجبین معرب انگبین. (غیاث). مرکب است از سرکه و انگبین، یعنی عسل، و سکنجبین معرب آن است: عاقبت سرکنگبین صفرا فزود روغن بادام خشکی مینمود. مولوی. گو برو سرکنگبین شو از شکر. مولوی
از: سرکه + انگبین. سکنگبین. سکنجبین. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). سکنجبین و آن مرکبی باشد از سرکه و عسل، چه انگبین بمعنی عسل است. (برهان). سکنجبین، چه سِک بمعنی سرکه وانجبین معرب انگبین. (غیاث). مرکب است از سرکه و انگبین، یعنی عسل، و سکنجبین معرب آن است: عاقبت سرکنگبین صفرا فزود روغن بادام خشکی مینمود. مولوی. گو برو سرکنگبین شو از شکر. مولوی
معرب ترانگبین. (دهار) (مهذب الاسماء). و آن شیره ای است که از شترغار پدید آید مانند شهد، و در مدارک مذکور است که از آسمان همچو برف میبارید بر قوم مهتر موسی علیه السلام بوقت صبح و آن را به تازی من ّ خوانند. (آنندراج). ترنجبین. عسل گزنکور. رجوع به ترانگبین شود
معرب ترانگبین. (دهار) (مهذب الاسماء). و آن شیره ای است که از شترغار پدید آید مانند شهد، و در مدارک مذکور است که از آسمان همچو برف میبارید بر قوم مهتر موسی علیه السلام بوقت صبح و آن را به تازی مَن ّ خوانند. (آنندراج). ترنجبین. عسل گزنکور. رجوع به ترانگبین شود
معرب ترانگبین یا ترنگبین است. ترشحات و شیرابه های برگ و ساقه های گیاه خارشتر که از لحاظ شیمیایی نوعی از ’من’ میباشد. در ترکیب ترنجبین ساکارز و ملزیتوز موجود است و آن در تداوی به عنوان ملین استعمال میشود. (فرهنگ فارسی معین) : ترنجبین و صالم بده که شربت صبر نمی دهد خفقان فؤاد را تسکین. سعدی. من ّ ترنجبین بود و سلوی مرغ بریان بود. (قصص الانبیاء ص 123). و رجوع به ترانگبین و ترنگبین شود
معرب ترانگبین یا ترنگبین است. ترشحات و شیرابه های برگ و ساقه های گیاه خارشتر که از لحاظ شیمیایی نوعی از ’من’ میباشد. در ترکیب ترنجبین ساکارز و ملزیتوز موجود است و آن در تداوی به عنوان ملین استعمال میشود. (فرهنگ فارسی معین) : ترنجبین و صالم بده که شربت صبر نمی دهد خفقان فؤاد را تسکین. سعدی. من ّ ترنجبین بود و سلوی مرغ بریان بود. (قصص الانبیاء ص 123). و رجوع به ترانگبین و ترنگبین شود
سرکنگبین نیز گویند، و آن آنست که سرکه و شهد و روغن کنجد یکجا کرده می خورند. (مؤیدالفضلاء). در ایران روغن کنجد در سکنجبین معمول نیست، شاید در هند مرسوم بوده است. رجوع به سکنجبین شود
سرکنگبین نیز گویند، و آن آنست که سرکه و شهد و روغن کنجد یکجا کرده می خورند. (مؤیدالفضلاء). در ایران روغن کنجد در سکنجبین معمول نیست، شاید در هند مرسوم بوده است. رجوع به سکنجبین شود
مرکّب از: سک، سرکه + انگبین، رجوع کنید به سرکنگبین، سکنجبین، اسکنجبین. (مؤید الفضلاء)، سرکه انگبین. (مؤید الفضلاء) (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، سکنجبین، و آن مرکبی است که از سرکه و عسل پزند بجهت دفع صفرا و بلغم چه سک به معنی سرکه و انگبین عسل را گویند و سکنجبین معرب آن است. (برهان) (جهانگیری) : از حمام بیرون آمد سکنجبین پیش وی بردند بر سر و روی خود ریخت و پنداشت گلاب است. (مجمل التواریخ والقصص)، و زعفران در سکنگبین تسکین زیادت کند. (سندبادنامه ص 156)، و از دارو خانه عدل سکنگبین تخفیف به محروران رعیت باید داد. (سندبادنامه ص 35)
مُرَکَّب اَز: سک، سرکه + انگبین، رجوع کنید به سرکنگبین، سکنجبین، اسکنجبین. (مؤید الفضلاء)، سرکه انگبین. (مؤید الفضلاء) (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، سکنجبین، و آن مرکبی است که از سرکه و عسل پزند بجهت دفع صفرا و بلغم چه سک به معنی سرکه و انگبین عسل را گویند و سکنجبین معرب آن است. (برهان) (جهانگیری) : از حمام بیرون آمد سکنجبین پیش وی بردند بر سر و روی خود ریخت و پنداشت گلاب است. (مجمل التواریخ والقصص)، و زعفران در سکنگبین تسکین زیادت کند. (سندبادنامه ص 156)، و از دارو خانه عدل سکنگبین تخفیف به محروران رعیت باید داد. (سندبادنامه ص 35)
پارسی تازی گشته ترامگبین ترشحات و شیرابه های برگ و ساقه ای گیاه خار شتر که از لحاظ شیمیایی نوعی از (من) میباشد. در ترکیب ترنجبین ساکارز و ملزیتوز موجوداست. و آن در تداوی بعنوان ملین استعمال میشود
پارسی تازی گشته ترامگبین ترشحات و شیرابه های برگ و ساقه ای گیاه خار شتر که از لحاظ شیمیایی نوعی از (من) میباشد. در ترکیب ترنجبین ساکارز و ملزیتوز موجوداست. و آن در تداوی بعنوان ملین استعمال میشود