نام قریه ای است بروستای غزنین و معرب آن ساوند است. (آنندراج) : و سوی قلعه سکاوند بردندش و پس از آن نیز ندیدندش. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 252). نشیمن گرفت از سکاوند کوه همی دارد از رنج گیتی ستوه. اسدی. نریمان را ناگاه بحصار سکاوند سنگی بر سر زدند. (مجمل التواریخ والقصص ص 42)
نام قریه ای است بروستای غزنین و معرب آن ساوند است. (آنندراج) : و سوی قلعه سکاوند بردندش و پس از آن نیز ندیدندش. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 252). نشیمن گرفت از سکاوند کوه همی دارد از رنج گیتی ستوه. اسدی. نریمان را ناگاه بحصار سکاوند سنگی بر سر زدند. (مجمل التواریخ والقصص ص 42)
ایوان، بالاخانه که جلو آن باز باشد و در پیش آن ستون هایی برای نگاهداشتن سقف آن بر پا کرده باشند رواق، صفّه، ستافند، ستاویز، ستاوین، خیری، برای مثال جهان جای بقا نیست به آسانی بگذار / به ایوآنچه بری رنج و به کاخ و به ستاوند (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۳)
اِیوان، بالاخانه که جلو آن باز باشد و در پیش آن ستون هایی برای نگاهداشتن سقف آن بر پا کرده باشند رِواق، صُفَّه، سِتافَند، سَتاویز، سَتاوین، خِیری، برای مِثال جهان جای بقا نیست به آسانی بگذار / به ایوآنچه بری رنج و به کاخ و به ستاوند (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۳)
ده کوچکی است از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان. واقع در 38 هزارگزی شمال باختری راور و 4 هزارگزی شمال راه فرعی راور بکوهبنان و دارای 2 خانوار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان. واقع در 38 هزارگزی شمال باختری راور و 4 هزارگزی شمال راه فرعی راور بکوهبنان و دارای 2 خانوار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
قافیه و وزن شعر. (ناظم الاطباء). مصحف ’پساوند’، در نسخۀ میرزا نام صفه ای باشد و در نسخۀ وفائی صفه باشد که سقف او را بیک ستون برافراشته باشند و در تحفه صفۀ بالا باشد یعنی رواق
قافیه و وزن شعر. (ناظم الاطباء). مصحف ’پساوند’، در نسخۀ میرزا نام صفه ای باشد و در نسخۀ وفائی صفه باشد که سقف او را بیک ستون برافراشته باشند و در تحفه صفۀ بالا باشد یعنی رواق
دهی است جزء دهستان حومه بخش دستجرد شهرستان قم. دارای 226 تن سکنه است. آب آن از قنات و چشمه سار. محصول آنجا غلات، بنشن، گردو، زردآلو و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان حومه بخش دستجرد شهرستان قم. دارای 226 تن سکنه است. آب آن از قنات و چشمه سار. محصول آنجا غلات، بنشن، گردو، زردآلو و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
رواق و بالاخانه باشد که پیش آن مانند ایوان گشوده بود. (برهان). بالاخانه که پیش آن گشاده باشد چون ایوان. (رشیدی) : ستاوند ایوان کیخسروی نگاریده چون خامۀ مانوی. فردوسی. ، صفۀ بلند و بزرگ. (برهان) (رشیدی) ، صفّه ای را هم گفته اند که سقف آن را بیک ستون برافراشته باشند. (برهان) (رشیدی). مخفف ستن آونداست یعنی آونگ یک ستون است یا آنکه نسبت بیک ستون دارد. (رشیدی). چون صفه ای باشد بالای ستونی برداشته. (لغت فرس اسدی) : جهان جای بقا نیست به آسانی بگذار به ایوان چه بری رنج و بکاخ و به ستاوند. طیّان مرغزی
رواق و بالاخانه باشد که پیش آن مانند ایوان گشوده بود. (برهان). بالاخانه که پیش آن گشاده باشد چون ایوان. (رشیدی) : ستاوند ایوان کیخسروی نگاریده چون خامۀ مانوی. فردوسی. ، صفۀ بلند و بزرگ. (برهان) (رشیدی) ، صفّه ای را هم گفته اند که سقف آن را بیک ستون برافراشته باشند. (برهان) (رشیدی). مخفف ستن آونداست یعنی آونگ یک ستون است یا آنکه نسبت بیک ستون دارد. (رشیدی). چون صفه ای باشد بالای ستونی برداشته. (لغت فرس اسدی) : جهان جای بقا نیست به آسانی بگذار به ایوان چه بری رنج و بکاخ و به ستاوند. طیّان مرغزی
نام کوهی است نزدیک سیستان و معرب آن سجاوند است و شجاوند هم آمده است. (از آنندراج) (برهان). سجاوند معرب آن است. (رشیدی). شهرکی است فرو بر دامن کوه نهاده و او را حصاری است محکم و جایی بسیار گشت و بزر است. (حدود العالم) : نشیمن گرفت از سگاوند کوه. اسدی (از رشیدی)
نام کوهی است نزدیک سیستان و معرب آن سجاوند است و شجاوند هم آمده است. (از آنندراج) (برهان). سجاوند معرب آن است. (رشیدی). شهرکی است فرو بر دامن کوه نهاده و او را حصاری است محکم و جایی بسیار گشت و بزر است. (حدود العالم) : نشیمن گرفت از سگاوند کوه. اسدی (از رشیدی)
شکاوندکوه، نام کوهی است که آنرا اشکاوند نیز خوانند. (از فرهنگ جهانگیری). نام کوهی. (ناظم الاطباء) : نشیمن گرفت از شکاوندکوه همی دارد از رنج گیتی ستوه. اسدی. به راه شکاوند چون باد تفت شب قیرگون روی بنهاد و رفت. اسدی
شکاوندکوه، نام کوهی است که آنرا اشکاوند نیز خوانند. (از فرهنگ جهانگیری). نام کوهی. (ناظم الاطباء) : نشیمن گرفت از شکاوندکوه همی دارد از رنج گیتی ستوه. اسدی. به راه شکاوند چون باد تفت شب قیرگون روی بنهاد و رفت. اسدی
دهی از دهستان پنجهزارۀ بخش بهشهر شهرستان ساری. آب آن از چشمه و قنات است. سکنۀ آن 785 تن است. محصول عمده آنجا برنج و غلات و مرکبات و صیفی و مختصر میوه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی از دهستان پنجهزارۀ بخش بهشهر شهرستان ساری. آب آن از چشمه و قنات است. سکنۀ آن 785 تن است. محصول عمده آنجا برنج و غلات و مرکبات و صیفی و مختصر میوه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
یکی از دهستانهای بخش هفت گل شهرستان اهواز است. از شمال به مسجد سلیمان، از خاور به بخش جانکی گرمسیری، از جنوب به دهستان مرکزی حومه هفت گل و از باختر به دهستان نفت سفید محدود است. این دهستان از یازده آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و در حدود 1800 تن سکنه دارد. قراء مهم آن عبارتند از سرتیوک پایین، جارو، معصوم بلی و سی میلی. محصول عمده دهستان غلات است و شغل عمده اهالی زراعت و گله داری و کارگری شرکت نفت است. سکنه از طایفۀ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران، ج 6)
یکی از دهستانهای بخش هفت گل شهرستان اهواز است. از شمال به مسجد سلیمان، از خاور به بخش جانکی گرمسیری، از جنوب به دهستان مرکزی حومه هفت گل و از باختر به دهستان نفت سفید محدود است. این دهستان از یازده آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و در حدود 1800 تن سکنه دارد. قراء مهم آن عبارتند از سرتیوک پایین، جارو، معصوم بلی و سی میلی. محصول عمده دهستان غلات است و شغل عمده اهالی زراعت و گله داری و کارگری شرکت نفت است. سکنه از طایفۀ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران، ج 6)