نَقّاب و نقب زن و چاه جوی. (ناظم الاطباء). کسی را نامند که در زمین سوراخ کند، آنرا آهون بر و آهون زن نیز خوانند و به تازی نَقّاب گویند. (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج) (از انجمن آرا) (از برهان) (ناظم الاطباء). رجوع به شکاونده شود، کفن دزد بود و آنرا به تازی نَبّاش گویند. (فرهنگ جهانگیری) (از برهان). نباش. (ناظم الاطباء). و رجوع به شکاونده شود
نقب زن و چاه جوی را گویند و به عربی نَقّاب خوانند. (برهان) (ناظم الاطباء). آنکه زمین را بکاود. کاونده و نقب زننده، بدین جهت گورشکاف و کفن دزد را گویند. و شکاوند مخفف شکافنده است وآنرا شکاونه نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). شکافنده. (فرهنگ فارسی معین). کاونده. (ناظم الاطباء). ورجوع به شکافنده شود، گورشکاف و کفن دزد. (از فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (آنندراج)
شکاوندکوه، نام کوهی است که آنرا اشکاوند نیز خوانند. (از فرهنگ جهانگیری). نام کوهی. (ناظم الاطباء) : نشیمن گرفت از شکاوندکوه همی دارد از رنج گیتی ستوه. اسدی. به راه شکاوند چون باد تفت شب قیرگون روی بنهاد و رفت. اسدی
حشرۀ بال دار و سرخ رنگی که از آفات نباتی است و بیشتر در کشتزار پیدا می شود کِرمِ شَب تاب، حشره ای باریک و زرد رنگ از خانوادۀ سوسک که مادۀ آن از زیر شکم خود نور می تاباند، کِرمِ شَب اَفروز، وَلَدُالزِّنا، چِراغَک، شَب اَفروز، شَب چِراغَک، شَب فُروز، یَراعِه، چِراغینِه، کَمیچِه، آتَشیزِه، شَب تاب، آتَشَک