- سپیل
- آواز مرغان صفیر
معنی سپیل - جستجوی لغت در جدول جو
- سپیل ((سَ))
- آواز مرغان
- سپیل
- پایه، مرتبه، منزلت، سوت، صدایی که با گذاشتن دو سرانگشت میان لب ها از دهان برمی آورند، سافوت، صفیر، شپل، شپیل، شپلت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سفید
سفید
نوعی از دستار و گلیم سپاه
خواهنده
راه و روش طریق
بهره نصیب
پرده چادر در چادر، پرده کجاوه
تیغ آخته، خوار گشته، می ناب، کوهان اشتر، نو زاده
پایین، کم بهره مرد پست زبون، بدبخت
فرسوده، جامه کهنه، ته آب در تالاب
همتا همانند
ستاره ایست که در طلوع آن فواکه رسیده شوند و گرما باخر رسد، ستاره ای است معروف
آوازی باشد که کبوتربازان از دهان بر آورند شافوت
طریق، راه، راه آشکار، هر چیزی که در راه خدا در دسترش همگان بگذارند و همه از آن بهره ببرد، وقف، مباح و روا، برای مثال ای رخت چون خلد و لعلت سلسبیل / سلسبیلت کرده جان و دل سبیل (حافظ - ۱۰۱۹) ، رایگان
فرزند ذکور، پسر، بچۀ شتر
موهای پشت لب مرد، سبلت، بروت
پارۀ گل خشکیده که مانند سنگ باشد
جامۀ سیاه، گلیم سیاه، نوعی دستار
زگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد
وردان، واروک، واژو، بالو، تاشکل، گندمه، آزخ، زخ، زوخ، آژخ، ژخ، ثؤلول
وردان، واروک، واژو، بالو، تاشکل، گندمه، آزخ، زخ، زوخ، آژخ، ژخ، ثؤلول
سفید، از رنگ های ترکیبی شبیه رنگ برف یا شیر تازه، هر چیزی که دارای این رنگ باشد، روشن، آنکه پوست سفید دارد
((س))
فرهنگ فارسی معین
موی پشت لب
سبیل کسی را چرب کردن: کنایه از به او رشوه دادن
سبیل کسی را دود کردن: کنایه از او را تنبیه کردن
سبیل کسی را چرب کردن: کنایه از به او رشوه دادن
سبیل کسی را دود کردن: کنایه از او را تنبیه کردن
بچه، فرزند (آدمی و جانوران)، شراب خالص، کوهان شتر، محل روان شدن آب در وادی، درخت تاک، مغز حرام، نخاع
((سُ هَ))
فرهنگ فارسی معین
برک، ستاره ای از قدر اول در نیم کره جنوبی آسمان در صورت فلکی «کشتی» یا «سفینه» که در آخر فصل گرما طلوع می کند و میوه ها در آن وقت می رسند، و چون در یمن کاملاً مشهود است، آن را سهیل یمن یا سهیل یمانی خوانند