جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سپیچ

سپیچ

سپیچ
نوعی از دستار وگلیم سیاه. (فهرست لغات دیوان البسۀ نظام قاری ص 200). شاماکچه و جامه ای است از صوف سیاه:
ز عقدهای سپیچ بهاری و سالو
عمودها همه افراشتند در کر و فر.
نظام قاری (دیوان ص 17).
راستی آنکه طلب میکند از عقد سپیچ
او در اندیشۀ کج فکر محالی دارد.
نظام قاری (دیوان ص 75).
از سر مردم شهر هوس پوشی رفت
تا که این عقد سپیچ آمده اکنون بشمار.
نظام قاری (دیوان ص 14).
و رجوع به سبیج شود
لغت نامه دهخدا

سرپیچ

سرپیچ
دستار عمامه، زینتی از زر و سیم و جواهر که در عمامه و دستار قراردهند، یکی از اجزای چراغ نفتی که فتیله در آن جا میگیرد و آن را ببدنه چراغ نصب کنند و لوله روی آن قرار گیرد
فرهنگ لغت هوشیار

سرپیچ

سرپیچ
آلتی در چراغ برق که لامپ به آن پیچیده می شود، آلتی در چراغ نفتی که فتیله در آن بالا و پایین می رود، عمامه، دستار، شالی که به دور سر ببندند، برای مِثال مانندۀ مار پیچ برپیچ / پیچیده سر از کلاه و سرپیچ (نظامی۳ - ۴۴۶)
سرپیچ
فرهنگ فارسی عمید