از: سفید + با، آش، پهلوی سپت پاک. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). آش ماست که ماست با باشد چه با بمعنی آش است. (برهان). بمعنی آش است و سپید برای آن گویند که مانند آشهای دیگر چیزی ترش یا شیرین در آن نیست و آن را شوربا نیز گویند. معرب آن سفیدباج است. (آنندراج) : گوشت قنبره غذای محمود دارد و قولنج را سود کند چون سپیدبا کنند بزیت و شبت... (الابنیه عن حقایق الادویه). اسفیدباج دفع مضرت [شراب] سپید و [تنک] با سپیدباها و توابل و تباهۀ خشک کنند. (نوروزنامه). دفع مضرت [شرابی که به ترشی زند] با سپیدباها و حرف و حلوا و شیرینی خورند تا زیان ندارد. (نوروزنامه)
از: سفید + با، آش، پهلوی سپت پاک. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). آش ماست که ماست با باشد چه با بمعنی آش است. (برهان). بمعنی آش است و سپید برای آن گویند که مانند آشهای دیگر چیزی ترش یا شیرین در آن نیست و آن را شوربا نیز گویند. معرب آن سفیدباج است. (آنندراج) : گوشت قنبره غذای محمود دارد و قولنج را سود کند چون سپیدبا کنند بزیت و شبت... (الابنیه عن حقایق الادویه). اسفیدباج دفع مضرت [شراب] سپید و [تنک] با سپیدباها و توابل و تباهۀ خشک کنند. (نوروزنامه). دفع مضرت [شرابی که به ترشی زند] با سپیدباها و حرف و حلوا و شیرینی خورند تا زیان ندارد. (نوروزنامه)
مرد سخی و صاحب همت. (برهان) (آنندراج). صاحب جود و سخا و بخشش و عطا. (مجموعۀ مترادفات ص 113) ، در غیاث اللغات آمده است که در شرح خاقانی بمعنی دزد و خیانت پیشه نوشته شده. (غیاث) ، آنکه بظاهر باتقوی نماید: شاهان عصر جز تو هستند ظلم پیشه اینجا سپیددستند وآنجا سیاه دفتر. خاقانی. دهر سپیددست سیه کاسه ای است صعب منگر بخوش زبانی این ترش میزبان. خاقانی. خون جگر دهم بجهان سپیددست تا ندهد او بدست سیه عشوه دیگرش. مجیر بیلقانی. سیاهست بختم ز دست سپیدش وز این پیر ازرق وطا میگریزم. خاقانی
مرد سخی و صاحب همت. (برهان) (آنندراج). صاحب جود و سخا و بخشش و عطا. (مجموعۀ مترادفات ص 113) ، در غیاث اللغات آمده است که در شرح خاقانی بمعنی دزد و خیانت پیشه نوشته شده. (غیاث) ، آنکه بظاهر باتقوی نماید: شاهان عصر جز تو هستند ظلم پیشه اینجا سپیددستند وآنجا سیاه دفتر. خاقانی. دهر سپیددست سیه کاسه ای است صعب منگر بخوش زبانی این ترش میزبان. خاقانی. خون جگر دهم بجهان سپیددست تا ندْهد او بدست سیه عشوه دیگرش. مجیر بیلقانی. سیاهست بختم ز دست سپیدش وز این پیر ازرق وطا میگریزم. خاقانی
قصبه ای است از دهستان گازۀ بخش پاپی شهرستان خرم آباد، مرکز بخش پاپی و ایستگاه راه آهن. در 108 هزارگزی جنوب خاوری شهرستان خرم آباد واقع گردیده است. موقعیت آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. در حدود 600 تن سکنه دارد. آب آنجا از رود خانه سزار و چشمۀ چاله چنار تأمین میشود. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت، کارگری و کارمندی راه آهن، عده ای کسب میکنند، ادارۀ بخشداری بخش پاپی در این قصبه واقع است. پاسگاه ژاندارمری، دبستان و در حدود 40 باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
قصبه ای است از دهستان گازۀ بخش پاپی شهرستان خرم آباد، مرکز بخش پاپی و ایستگاه راه آهن. در 108 هزارگزی جنوب خاوری شهرستان خرم آباد واقع گردیده است. موقعیت آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. در حدود 600 تن سکنه دارد. آب آنجا از رود خانه سزار و چشمۀ چاله چنار تأمین میشود. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت، کارگری و کارمندی راه آهن، عده ای کسب میکنند، ادارۀ بخشداری بخش پاپی در این قصبه واقع است. پاسگاه ژاندارمری، دبستان و در حدود 40 باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)