- سپرده
- ودیعه
معنی سپرده - جستجوی لغت در جدول جو
- سپرده
- امانت، ودیعه
- سپرده
- چیزی که در جایی یا نزد کسی به رسم امانت گذاشته می شود، ودیعه
- سپرده ((س پَ دَ یادِ))
- طی کرده، پایمال گردیده
- سپرده ((س پُ دَ یا دِ))
- به امانت گذاشته، سفارش شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تفویض
پهنای روشنی صبح صادق
طی کردن راه چیزی پیش کسی امانت گذاشتن و تسلیم کردن، تحویل دادن
شان و شوکت
حک شده، برکنده، تراشیده
تراشیده شده، زدوده، پاک شده
سفیدی و روشنایی صبح، در علم زیست شناسی سفیده،
سفیداب، گرد سفیدی که از روی و برخی مواد دیگر گرفته می شود و در نقاشی به کار می رود، سفیداب روی، اکسید روی، پودر سفیدی که زنان به صورت خود می مالند، سپیداب، سپتاک، سپیتاک، باروق، سپیداج، اسفیداج
سفیداب، گرد سفیدی که از روی و برخی مواد دیگر گرفته می شود و در نقاشی به کار می رود، سفیداب روی، اکسید روی، پودر سفیدی که زنان به صورت خود می مالند، سپیداب، سپتاک، سپیتاک، باروق، سپیداج، اسفیداج
طی کنندۀ راه، رونده، پایمال کننده
در نوردیدن، طی کردن راه، برای مثال وگر جان تو بسپرد راه آز / شود کار بی سود بر تو دراز (فردوسی۱ - ۹۹۴) ، پایمال کردن
کسی که چیزی به کس دیگر بسپارد، تسلیم کننده
چیزی را برای نگه داری به کسی دادن، تسلیم کردن، تحویل دادن، واگذاشتن، سفارش کردن
واگذار کردن، سفارش کردن
Deposit, Entrustment
депонировать , доверие
einzahlen, Treuhand
вносити , довіреність
depozytować, powierzenie
存放 , 委托
depositar, confiança
depositare, incarico
depositar, encomienda
déposer, confiement
storten, vertrouwenspersoon
जमा करना , भरोसा
menyetor, amanah
ودع , توكيلٌ
예금하다 , 위임