جدول جو
جدول جو

معنی سپاسداری - جستجوی لغت در جدول جو

سپاسداری
(سِ)
شکران. (منتهی الارب). حمد. حق شناسی. تشکر. امتنان:
چونکه ماهان ز رفق و یاری او
دید بر خود سپاسداری او.
نظامی (هفت پیکر ص 250).
بر قیاس نواله خواری تو
ناید از من سپاسداری تو.
نظامی
لغت نامه دهخدا
سپاسداری
شکر نعمت حق شناسی شکرگذاری، منت پذیری
تصویری از سپاسداری
تصویر سپاسداری
فرهنگ لغت هوشیار
سپاسداری
قدردانی
تصویری از سپاسداری
تصویر سپاسداری
فرهنگ واژه فارسی سره
سپاسداری
امتنان، تشکر، سپاسگزاری، قدردانی، قدرشناسی
متضاد: نمک نشناسی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سپاسگزاری
تصویر سپاسگزاری
شکرگزاری، تشکر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپاس داری
تصویر سپاس داری
حق شناسی، سپاس گزاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاسداری
تصویر پاسداری
نگهبانی، مراقبت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپاس دار
تصویر سپاس دار
سپاس دارنده، منت پذیر، شاکر، شکرگزار، سپاس گذار
فرهنگ فارسی عمید
پاسبانی، رعایت، احترام، حرمت
لغت نامه دهخدا
(وَ دَ /دِ)
شاکر. (دهار). شکور. (تفلیسی) (دهار). که پاس نعمت دارد. شکرگزار:
تو مر خدای را سپاسدار باش و تسبیح کن. (جامع الحکمتین ص 159). که گفته اند سپاسدار باش تا سزاوار نیکی باشی. (مرزبان نامه).
چون وحش جدا شد از کنارش
پیر آمد و شد سپاسدارش.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از سرایداری
تصویر سرایداری
عمل و شغل سرایدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپاسدار
تصویر اسپاسدار
سپاسدار حقشناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپاهداری
تصویر سپاهداری
سالاری سپاه فرماندهی قشون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قپانداری
تصویر قپانداری
کپانداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسداری
تصویر پاسداری
پاسبانی، رعایت احترام حرمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپاسدار
تصویر سپاسدار
شاکر حق شناس شکر گذار، منت پذیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپاسگزاری
تصویر سپاسگزاری
سپاسداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلاحداری
تصویر سلاحداری
زنو مندی، زینه مندی، عمل سلاحدار مسلح بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسداری
تصویر پاسداری
پاسبانی، رعایت، احترام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سپاسدار
تصویر سپاسدار
حق شناس، شکر گزار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سپاسگزاری
تصویر سپاسگزاری
شکرگزاری، تشکر، شکرگذاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سپاسگذاری
تصویر سپاسگذاری
امتنان، شکرگذاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سپاسدار
تصویر سپاسدار
قدردان
فرهنگ واژه فارسی سره
شاکر، شکرگزار، قدردان، منت پذیر، نمک شناس
متضاد: کفور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پاس، پاسبانی، حراست، محارست، محافظت، مواظبت، نگاهداشت، نگهبانی، نگهداری، وقایت، یتاق، رعایت، ملاحظه، احترام، حرمت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از سپاسگزاری
تصویر سپاسگزاری
Thankfulness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سپاسگزاری
تصویر سپاسگزاری
reconnaissance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سپاسگزاری
تصویر سپاسگزاری
благодарность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سپاسگزاری
تصویر سپاسگزاری
Dankbarkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سپاسگزاری
تصویر سپاسگزاری
вдячність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سپاسگزاری
تصویر سپاسگزاری
wdzięczność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سپاسگزاری
تصویر سپاسگزاری
感谢
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سپاسگزاری
تصویر سپاسگزاری
gratidão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سپاسگزاری
تصویر سپاسگزاری
gratitudine
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سپاسگزاری
تصویر سپاسگزاری
gratitud
دیکشنری فارسی به اسپانیایی