- سَابِع
- هفتم
معنی سَابِع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرسشگر، مایع
گله مند، ترسناک
عرضی، گذرا
پرستش گر، یک نمازگزار
بی دلیل، پنجمین
سرگشته، گمشده، سرگردان
راننده تاکسی، راننده، راننده خودرو
ثابت قدم، ثابت شده است، ثابت، محکم، پایدار
دلّال، خوش طعم
رایج، غالب
گردشگر، توریست، مسافر تعطیلاتی
بیدار، مراقب
ساکن، مقیم، ایستا
سرفه کننده، سرفه کردن
صنعت گر، سازنده
قابل جمع آوری، گرمایش، جمع آور، مسجد
چهارم
انگیزش، انگیزه، پیشرانه، دلیل
وابسته، ادامه داد، شاگرد، زیر دست
پیشینه، سابق، پیشین، پیش دستانه، قبلی
شناگر، شنا کردن
چابک، شوخ، ماهر، مبتکرانه
فروشنده
فریبکار، فریبنده، فریب دهنده، فریب آمیز، دوچهره، حیله ای
مطیع، موضوع، تسلیم شده
گسترده، گرسنه
عالی، شگفت انگیز، جالب، شکوهمند
محرّک، بازدارنده، دافع
بازگشتی، برگشت
اتّصال دهنده، پیوند
پژمرده
اختلاس گر، دزد، دزدانه