معنی سَائِح
سَائِح
گردشگر، توریست، مسافر تعطیلاتی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با سَائِح
سَائِل
سَائِل
پُرسِشگَر، مایِع
دیکشنری عربی به فارسی
سَائِق
سَائِق
رانَندِه تاکسی، رانَندِه، رانَندِه خودرُو
دیکشنری عربی به فارسی
سَائِغ
سَائِغ
دَلّال، خُوش طَعم
دیکشنری عربی به فارسی
سَائِد
سَائِد
رایِج، غالِب
دیکشنری عربی به فارسی
سَابِح
سَابِح
شِناگَر، شِنا کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
بَائِع
بَائِع
فُروشَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
بَائِس
بَائِس
بی روح، بَدبَخت، غَمگین، فَقیر
دیکشنری عربی به فارسی
حَائِز
حَائِز
دارَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
حَائِر
حَائِر
مُتَحَیِّر، گیج شُدِه، پَریشان
دیکشنری عربی به فارسی