جدول جو
جدول جو

معنی سوگاه - جستجوی لغت در جدول جو

سوگاه
دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین، دارای 101 تن سکنه، آب آن از رود خانه دینه رود، محصول آنجا غلات، زغال اخته و انگور است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سروگاه
تصویر سروگاه
جای شاخ در سر حیوان شاخ دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوگاه
تصویر دوگاه
از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوگاه
تصویر شوگاه
شوغا، چهاردیواری که شب ها گوسفندان را میان آن جا می دهند، جای خوابیدن گوسفندان در شب
فرهنگ فارسی عمید
(شَ / شُو)
شب گاه. محوطه ای باشد بجهت شب خوابیدن چهارپایان. (برهان). شوغا. شوغار. شوغاره. شوغاه. آغل: حظیره، شوگاه اشتر. (مهذب الاسماء). الاستیصاد، شوگاه ساختن گوسفند را. (مصادر زوزنی، از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
نغمۀ سوم و شعبه حجاز. (آنندراج). نام آوازی است. نام آهنگی است. رجوع به آهنگ و سه گاه شود، سه وقت. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دهی جزو دهستان سیاه رود بخش افجۀ شهرستان تهران در 2هزارگزی شمال راه شوسۀ تهران به دماوند، کوهپایه و سردسیری است. سکنۀ آن 512 تن. آب آن از رود خانه سیاه رود و محصول آن غلات، بنشن، سیب زمینی، قلمستان و شغل اهالی زراعت است. مزرعۀ قاپیس، سبزه شن، گرم دره، ورک چال، آقاقلعه، زرینه چال جزو این ده است. راه مالرو دارد و از رودهن میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
سرلوح کتاب، (ناظم الاطباء)، دیباچه، (برهان) (صراح اللغه)، دیباچۀ کتاب، (آنندراج) (انجمن آرا)، طرف بالای جامه، (ناظم الاطباء)، دست بالای جامه، (از برهان)، حاشیه و سجاف جامه، (ناظم الاطباء)، علم جامه، (آنندراج) (از انجمن آرا)، مشهور، معروف، پیشوا، مقتدا، (یادداشت بخط مؤلف) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از انجمن آرا)، پیشوای قوم و پیشوای ملت، (از برهان) : ادم، پیشوای قوم و روگاه آنها که شناخته شوند به او، گویند: هو ادم اهله، او روگاه اهل و مقتدای آنهاست، (منتهی الارب)، سرهنگ، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
سرون گاه. رستنگاه شاخ. پیشانی. جای شاخ:
همان بر سروگاه ماده دو تیر
بزد همچنان مرد نخجیرگیر.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(سَ)
درگاه. (انجمن آرا) (دهار) (آنندراج) :
سدگاه تو صد راه سدکیس بلند است
بل سده است از سدره و از سد سکندر.
صفی عالی (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
نام نوایی از موسیقی. (ناظم الاطباء). شعبه مقام حسینی و آن مرکب است از دو نغمه. (غیاث) (آنندراج). اولین شعبه از شعب بیست و چهارگانه موسیقی است و آن از اسامی دساتین است که پارسیان نهاده اند. (فرهنگ فارسی معین) ، (اصطلاح شطرنج) خانه دوم شطرنج که برای ربودن یک مهره از آن دو خال باید. (یادداشت مؤلف). و رجوع به شش گاه و یک گاه شود، کنایه باشد از دو جهان. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان دلاور بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار، در 31 هزارگزی شمال دشتیاری، کنار راه مالروقصر قند به موج، 250 تن سکنه دارد، آب آن از باران و چاه، محصولش ذرت و حبوبات و لبنیات، شغل اهالی کشاورزی و گله داری، راهش مالرو است، ساکنینش از طایفۀ سردارزائی هستند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
غمگین، اندوه ناک، (آنندراج)، بسیار حزین و غمگین، دارای مصیبت و حزن بسیار، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سروگاه
تصویر سروگاه
محل شاخ در سر جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
محلی که شبها گاو و گوسفندان در آن بیتوته کنند غاریا چهار دیواری که شبها گله ها را در آن جا دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواه
تصویر سواه
برهنگی، رسوایی، جهمرزی (زنا)، بد خویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سورگاه
تصویر سورگاه
محل سور و مهمانی
فرهنگ لغت هوشیار
((دُ))
اولین شعبه از شعب بیست و چهارگانه موسیقی است و آن از اسامی دساتین است که پارسیان نهاده اند
فرهنگ فارسی معین