تاجر. (آنندراج). آنکه معاوضه کند: بر دکان بودی نگهبان دکان نکته گفتی با همه سوداگران. مولوی. سوداگران هر بلاد و دیار نفایس اقمشه وامتعه جزایر و... (حبیب السیر). - امثال: سوداگر پنیر در شیشه میخورد. سوداگر دزد مال خود است
تاجر. (آنندراج). آنکه معاوضه کند: بر دکان بودی نگهبان دکان نکته گفتی با همه سوداگران. مولوی. سوداگران هر بلاد و دیار نفایس اقمشه وامتعه جزایر و... (حبیب السیر). - امثال: سوداگر پنیر در شیشه میخورد. سوداگر دزد مال خود است
خشکسر (مالیخولیایی) باد ارچه به وزن خشکسر بود از من به عیار چرب تر بود (خاقانی) منسوب به سوداء. کسی که در مزاج وی سودا غالب باشد، مالیخولیایی وسواسی، دیوانه مجنون. یامزاج سوداوی. مزاجی که در آن سودا غالب باشد
خشکسر (مالیخولیایی) باد ارچه به وزن خشکسر بود از من به عیار چرب تر بود (خاقانی) منسوب به سوداء. کسی که در مزاج وی سودا غالب باشد، مالیخولیایی وسواسی، دیوانه مجنون. یامزاج سوداوی. مزاجی که در آن سودا غالب باشد