جدول جو
جدول جو

معنی سوای - جستجوی لغت در جدول جو

سوای
(سَ)
بیرون از. بجز. مگر. جز. (یادداشت بخط مؤلف). مأخوذ از سواء تازی. جز. مگر. غیر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سوای
بجز، مگر
تصویری از سوای
تصویر سوای
فرهنگ لغت هوشیار
سوای
از توابع دهستان خرم آباد شهرستان تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سوری
تصویر سوری
(دخترانه)
سرخ رو، نام دختر اردوان پنجم، گل سرخ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سوفی
تصویر سوفی
(دخترانه)
حکیم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سوان
تصویر سوان
(دخترانه و پسرانه)
نام دریاچه ای در ارمنستان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سواری
تصویر سواری
سوار شدن، عمل سوار شدن بر مرکب، مقابل باری، اسب و استر و هر مرکبی که بر آن سوار شوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سواقی
تصویر سواقی
ساقیه، ساقی، نهر کوچک، جوی خرد، آبراهه
فرهنگ فارسی عمید
(تَ نَفْ فُ)
غمگین کردن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
جمع واژۀ سوی و سویه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رُسْ)
رسوا. (از شعوری ج 2 ورق 27). رجوع به رسوا در همه معانی شود
لغت نامه دهخدا
(سَ یِ)
جمع واژۀ سایره: امثله توقیعات او در اقطار جهان چون سوایر امثال و شوارد اشعار منتشر شد. (ترجمه تاریخ یمینی). رجوع به سائر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سوار
تصویر سوار
راکب، کسی که بر روی اسب و ستوران دیگر نشیند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواغ
تصویر سواغ
اندوه زدای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواع
تصویر سواع
نام بتی، پاره ای از شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواس
تصویر سواس
تبریزی از درختان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواخ
تصویر سواخ
گل و لای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواد
تصویر سواد
کالبد تن، کره زمین، و بمعنای سیاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواخی
تصویر سواخی
آب و گل تنک
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ساقیه، خرجوی ها، کناد ها (قنوات)، تالاب ها جمع ساقیه بر که ها، جویها نهرها، قناتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوابی
تصویر سوابی
جمع سابیاء، زهپوسته ها یارک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواج
تصویر سواج
آهسته رفتن نرم رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواف
تصویر سواف
مرگا مرگ، ستور میری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواک
تصویر سواک
دندان مال رفان (مسواک) چوب دندان مال مسواک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوام
تصویر سوام
بها و قیمت، بها کردن متاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواه
تصویر سواه
برهنگی، رسوایی، جهمرزی (زنا)، بد خویی
فرهنگ لغت هوشیار
در بازی الک و دولک به موقعی اطلاق شود که ضمن پرتاب دولک با الک تلاقی نکند در این صورت یک امتیاز بد به حساب آرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرای
تصویر سرای
خانه، دار، منزل
فرهنگ لغت هوشیار
بند نامه در گذشته ریسمانی بر نامه می پیچیدند تا بیگانه آن را نگشاید
فرهنگ لغت هوشیار
سواری که مایحتاج خود را بفتراک بسته و مسلح و مکمل یراق میراند سبای سوار زبده سوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آوای
تصویر آوای
آواه، آوه، آوخ خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوری
تصویر سوری
سرخ رنگ، گل سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوایم
تصویر سوایم
((سَ یِ))
گله های گاو، گوسفند و شتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوال
تصویر سوال
پرسش
فرهنگ واژه فارسی سره
پگاه، بامداد، بامداد
فرهنگ گویش مازندرانی