سواکن (سَ کِ) جزیره ای به خلیج عربستان. (نخبه الدهر دمشقی). شهر مشهوری است در ساحل بحرالحار که لنگرگاه است برای کشتی هائی که از جده می آیند. (از معجم البلدان) ادامه... جزیره ای به خلیج عربستان. (نخبه الدهر دمشقی). شهر مشهوری است در ساحل بحرالحار که لنگرگاه است برای کشتی هائی که از جده می آیند. (از معجم البلدان) لغت نامه دهخدا
سواکن (سَکِ) جمع واژۀ ساکنه. به معنی باشندگان. (غیاث) ادامه... جَمعِ واژۀ ساکنه. به معنی باشندگان. (غیاث) لغت نامه دهخدا
سواکن جمع ساکنه، باشندگان ماند گاران، خموشان وات ها (حروف) جمع ساکنه بدون حرکت (حرف) بی حرکت مقابل متحرک ادامه... جمع ساکنه، باشندگان ماند گاران، خموشان وات ها (حروف) جمع ساکنه بدون حرکت (حرف) بی حرکت مقابل متحرک فرهنگ لغت هوشیار