نام بت قوم نوح علیه السلام که بصورت زنی بود. (غیاث) (ترجمان القرآن). نام بتی ازقبیلۀ هذیل. (مفاتیح) (معجم البلدان) : بت پرست صورتی در خانه مکر و حیل با منات و با سواع و لات و با عزی منم. سعدی (بدایع)
نام بت قوم نوح علیه السلام که بصورت زنی بود. (غیاث) (ترجمان القرآن). نام بتی ازقبیلۀ هذیل. (مفاتیح) (معجم البلدان) : بت پرست صورتی در خانه مکر و حیل با منات و با سواع و لات و با عزی منم. سعدی (بدایع)
کسی که بر روی اسب یا مرکب دیگر قرار دارد، کسی که داخل وسیلۀ نقلیه یا آسانسور قرار دارد، سرنشین، در ورزش شطرنج هر یک از مهره ها غیر از پیاده و شاه، نصب شده، کنایه از مسلط، غالب، در امور نظامی هر یک از سربازان سواره نظام، کنایه از دلاور، پهلوان سوار شدن: بر روی اسب یا مرکب دیگر نشستن، برنشستن سوار کردن: کسی را بر مرکب نشاندن، بر نشاندن، جا دادن چیزی بر روی چیز دیگر مثل جای دادن نگین بر روی انگشتری
کسی که بر روی اسب یا مَرکب دیگر قرار دارد، کسی که داخل وسیلۀ نقلیه یا آسانسور قرار دارد، سرنشین، در ورزش شطرنج هر یک از مهره ها غیر از پیاده و شاه، نصب شده، کنایه از مسلط، غالب، در امور نظامی هر یک از سربازان سواره نظام، کنایه از دلاور، پهلوان سوار شدن: بر روی اسب یا مرکب دیگر نشستن، برنشستن سوار کردن: کسی را بر مرکب نشاندن، بر نشاندن، جا دادن چیزی بر روی چیز دیگر مثل جای دادن نگین بر روی انگشتری
پرسش، طلب کردن، درخواست کردن، درخواست، گدایی سؤال و جواب: پرسش و پاسخ، در ادبیات در فن بدیع شاعر در یک یا چند بیت مضمونی را به طریق سؤال و جواب بیان کند، مراجعه برای مثال گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید / گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید (حافظ - ۴۷۰)
پرسش، طلب کردن، درخواست کردن، درخواست، گدایی سؤال و جواب: پرسش و پاسخ، در ادبیات در فن بدیع شاعر در یک یا چند بیت مضمونی را به طریق سؤال و جواب بیان کند، مراجعه برای مِثال گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید / گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید (حافظ - ۴۷۰)
درآمدن از ساعتی بساعت دیگر، یا پس ماندن یک ساعت: اسوع و اساع، ای انتقل من ساعه الی ساعه، او تأخّر ساعه، خصلتی که شخص بدان لایق مقتدائی و پیشوائی گردد: حق سبحانه و تعالی کسوت پادشاهی و اسوت شهنشاهی حلیت احوال و زینت اعمال و افعال پادشاه گردانیده است. (سندبادنامه ص 171) ، پیروی. پس روی. (ترجمان القرآن جرجانی). اقتداء. و منه: لی فی فلان اسوه. (منتهی الارب). مایۀ تأسی، نمونۀ پیروی و اقتداء. سرمشق، صبر، آنچه بدان تسلی اندهگین گردد. ج، اسا (اسی ̍) ، اسا (اسی ̍). (منتهی الارب)
درآمدن از ساعتی بساعت دیگر، یا پس ماندن یک ساعت: اَسْوَع َ و اساع، ای انتقل من ساعه الی ساعه، او تأخّر ساعه، خصلتی که شخص بدان لایق مقتدائی و پیشوائی گردد: حق سبحانه و تعالی کسوت پادشاهی و اسوت شهنشاهی حلیت احوال و زینت اعمال و افعال پادشاه گردانیده است. (سندبادنامه ص 171) ، پیروی. پس روی. (ترجمان القرآن جرجانی). اقتداء. و منه: لی فی فلان اُسوه. (منتهی الارب). مایۀ تأسی، نمونۀ پیروی و اقتداء. سرمشق، صبر، آنچه بدان تسلی اندهگین گردد. ج، اِسا (اِسی ̍) ، اُسا (اُسی ̍). (منتهی الارب)