جدول جو
جدول جو

معنی سوارک - جستجوی لغت در جدول جو

سوارک
سوار کوچک. یا سوارک آب
تصویری از سوارک
تصویر سوارک
فرهنگ لغت هوشیار
سوارک
حباب، دوستی، عشق، محبوب ، دیو، شیطان، مار
تصویری از سوارک
تصویر سوارک
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سوالک
تصویر سوالک
پرسشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواره
تصویر سواره
مهمانی در شب که همراه با موسیقی و رقص است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سواری
تصویر سواری
سوار شدن، عمل سوار شدن بر مرکب، مقابل باری، اسب و استر و هر مرکبی که بر آن سوار شوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سواره
تصویر سواره
کسی که سوار بر اسب یا مرکب دیگر باشد، سوار، در حال سوار بودن، به حالت سواری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عوارک
تصویر عوارک
جمع عارک، دشتانان، زنان حائض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواری
تصویر سواری
((س َ))
سوار بودن، تسلط، چیرگی، اتومبیل های سبک، اتومبیل های غیر از کامیون و باربری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سواره
تصویر سواره
((سَ رِ))
سوار، مقابل پیاده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سواره
تصویر سواره
((سُ رِ))
مهمانی شبانه همراه با رقص و موسیقی، شب نشینی مجلل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سواری
تصویر سواری
Horsemanship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
верховая езда
دیکشنری فارسی به روسی
верхова їзда
دیکشنری فارسی به اوکراینی
घुड़सवारी
دیکشنری فارسی به هندی
فنّ ركوب الخيل
دیکشنری فارسی به عربی
רכיבה על סוסים
دیکشنری فارسی به عبری
การขี่ม้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
ঘোড়সওয়ারি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سواک
تصویر سواک
دندان مال رفان (مسواک) چوب دندان مال مسواک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوار
تصویر سوار
راکب، کسی که بر روی اسب و ستوران دیگر نشیند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارک
تصویر سارک
سار، پرنده ای کوچک و سیاه رنگ و حلال گوشت و بزرگ تر از گنجشک، شارک، شارو، شار، ساروک، سارج، ساری، ساسر
فرهنگ فارسی عمید