جدول جو
جدول جو

معنی سوارک

سوارک
حباب، دوستی، عشق، محبوب ، دیو، شیطان، مار
تصویری از سوارک
تصویر سوارک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سوارک

سواری

سواری
سوار شدن، عمل سوار شدن بر مرکب، مقابلِ باری، اسب و استر و هر مرکبی که بر آن سوار شوند
سواری
فرهنگ فارسی عمید

سواره

سواره
کسی که سوار بر اسب یا مرکب دیگر باشد، سوار، در حال سوار بودن، به حالت سواری
سواره
فرهنگ فارسی عمید

سواری

سواری
سوار بودن، تسلط، چیرگی، اتومبیل های سبک، اتومبیل های غیر از کامیون و باربری
سواری
فرهنگ فارسی معین