جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سواری

سواری

سواری
سوار شدن، عمل سوار شدن بر مرکب، مقابلِ باری، اسب و استر و هر مرکبی که بر آن سوار شوند
سواری
فرهنگ فارسی عمید

سواری

سواری
سوار بودن، تسلط، چیرگی، اتومبیل های سبک، اتومبیل های غیر از کامیون و باربری
سواری
فرهنگ فارسی معین