جدول جو
جدول جو

معنی سهوا - جستجوی لغت در جدول جو

سهوا
اشتباهاً، از روی غفلت و فراموشی، پاسی از شب، آغاز شب، نا آگاهانه از روی سهو اشتباها مقابل عمدا
فرهنگ لغت هوشیار
سهوا
ندانسته
تصویری از سهوا
تصویر سهوا
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساوا
تصویر ساوا
(دخترانه و پسرانه)
طلا و نقره سوهان کشیده شده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سروا
تصویر سروا
حدیث، سخن، افسانه، برای مثال چند دهی وعدۀ دروغ همی چند / چند فروشی به من تو این سرو سروا (اورمزدی - شاعران بی دیوان - ۲۷۵)، شعر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سکوا
تصویر سکوا
آش سرکه، آش بلغور که در آن سرکه بریزند، سکبا، سکباج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سهول
تصویر سهول
سهل ها، مقابل صعب ها، آسان ها، کنایه از کم اهمیت ها، غیرقابل توجه ها، زمینهای نرم و هموار، جمع واژۀ سهل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اهوا
تصویر اهوا
هواها، میلهای نفس، هوس ها، خواسته های نفس، جمع واژۀ هوا
فرهنگ فارسی عمید
(سَ هََوْ وَ)
مرد درازگام. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَنَقْ قُ)
سبک و آهسته رفتن ستور. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دوایی که شکم راند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
جمع واژۀ سهل. (دهار) (آنندراج) (منتهی الارب) : چون برق خاطف و ریح عاصف سهول و ضراب و سهوب و شعاب آن مسافت درنوردید. (ترجمه تاریخ یمینی)
لغت نامه دهخدا
(تَ نَقْ قُ)
متغیر روی گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). گونه روی بگشتن. (تاج المصادر بیهقی) ، لاغر شدن، ترشرویی. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
عقاب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ هَْ وَ)
شتر مادۀ رام نرم رفتار، کمان نرم، سنگ بزرگ، پیش دالان، گنجینه، خانه خرد میان خانه کلان، یا طاق مانندی است که در آن چیزها گذارند یا سراچه ای است که بگنجینۀ کوچک ماند یا سه چهار چوب که بالای یکدیگر گستردند و در آن متاع خانه گذارند، گنجینه مانندی که در دیوار کنند، روزن و عمارتی مدور مانند گنبد یا مانند آن، سراپردۀ فنای خانه. ج، سهاء. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سِکْ)
سکبا و آن آشی باشد از گوشت و بلغور وسرکه پزند. (برهان) (آنندراج). سکبا = سک (سرکه) + وا (=با =ابا) آش سرکه. سکبا. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
زر و سیم براده شده، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَتْ)
نام بتی است که از سنگ تراشیده اند بشکل پیرزنی در موضع بامیان قریب به خنگ بت و سرخ بت و اورا نسرم بر وزن همدم میگویند. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ وَ)
دروغگوی. (منتهی الارب) (آنندراج). دروغ زن. (مهذب الاسماء) ، پر. (منتهی الارب) (آنندراج) ، سیراب ساق از هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) ، مرد درازساق. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، باد غبارانگیز. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
غافل. (آنندراج) (منتهی الارب). غافل. بی خبر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
ساعتی از شب یا از اول شب. (آنندراج) (ناظم الاطباء). ساعتی از شب یا پاره ای از شب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ فَ کُ کَ دَ)
اشتباهاً و بطور اشتباه و از روی غفلت و فراموشی نه از روی عمد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سهوج
تصویر سهوج
بادسخت، آله (عقاب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکوا
تصویر سکوا
آش سرکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهوان
تصویر سهوان
فرناس (غافل) سوتک
فرهنگ لغت هوشیار
افتادن، دراز شدن، دراز کردن، فرود آمدن، پرویش، نشان دادن، جمع هوی، کامها، خواستها، خواهشها، جمع هوا، آرزوهای نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهوا
تصویر تهوا
شب پاره ای پاره ای از شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهوه
تصویر سهوه
پستو، خرسنگ، درپوشه، خوان، سه پایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهول
تصویر سهول
جمع سهل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهوک
تصویر سهوک
پارسی تازی شده سیهوج گرد باد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهوق
تصویر سهوق
دروغگوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهود
تصویر سهود
ریدک ریتک نوجوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکوا
تصویر سکوا
((س))
آش سرکه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سروا
تصویر سروا
عمارتی که پیشگاه آن گشاده بود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سروا
تصویر سروا
((سَ))
شعر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سهواً
تصویر سهواً
((سَ وَ نْ))
از روی خطا
فرهنگ فارسی معین