دهی است جزء دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین. دارای 509 تن سکنه. آب آن از رود محلی. محصول آنجا غلات، سیب زمینی و قلمستان. شغل اهالی زراعت و قالی و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین. دارای 509 تن سکنه. آب آن از رود محلی. محصول آنجا غلات، سیب زمینی و قلمستان. شغل اهالی زراعت و قالی و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
اسامی دست اندر کاران فیلم که درآغاز و پایان فیلم به صورت نوشته می آید. معمولا در آغاز فیلمها، عوامل درج یک دست اندر کار نظیر فیلمنامه نویس، کارگردان، فیلمبردار، تدوینگر و در پایان علاوه بر تکرار این عوامل، سایر عوامل دست اندر کار آورده میشوند. این اصطلاح همچنین به میان نویس فیلمهای دوره ی صامت نیز اطلاق میشود. گفتنی است فیلم ارباب حلقه ها 3 باداشتن مدت زمان ده دقیقه عنوان بندی، مقام اول را در مدت زمان عنوان بندی تاریخ سینما را به خود اختصاص داده است.
اسامی دست اندر کاران فیلم که درآغاز و پایان فیلم به صورت نوشته می آید. معمولا در آغاز فیلمها، عوامل درج یک دست اندر کار نظیر فیلمنامه نویس، کارگردان، فیلمبردار، تدوینگر و در پایان علاوه بر تکرار این عوامل، سایر عوامل دست اندر کار آورده میشوند. این اصطلاح همچنین به میان نویس فیلمهای دوره ی صامت نیز اطلاق میشود. گفتنی است فیلم ارباب حلقه ها 3 باداشتن مدت زمان ده دقیقه عنوان بندی، مقام اول را در مدت زمان عنوان بندی تاریخ سینما را به خود اختصاص داده است.
رنگین، هر چیز رنگ آمیزی شده، آرایش شده، نقش دار، برای مثال حاجت به نگاریدن نبود رخ زیبا را / تو ماه پری پیکر زیبا و نگارینی (سعدی۲ - ۶۰۰)، کنایه از معشوق و محبوب خوب رو
رنگین، هر چیز رنگ آمیزی شده، آرایش شده، نقش دار، برای مِثال حاجت به نگاریدن نَبوَد رخ زیبا را / تو ماه پری پیکر زیبا و نگارینی (سعدی۲ - ۶۰۰)، کنایه از معشوق و محبوب خوب رو
نام حصاری و عمارتی است عظیم در هندوستان که ستونهای آن یک پاره است و هر ستونی را به هزار مرد نتوان برداشت. گویند آن عمارت را دو کس کرده اند مردی و زنی، مرد مازنین و زن مازینه نام داشته است. (برهان) (آنندراج)
نام حصاری و عمارتی است عظیم در هندوستان که ستونهای آن یک پاره است و هر ستونی را به هزار مرد نتوان برداشت. گویند آن عمارت را دو کس کرده اند مردی و زنی، مرد مازنین و زن مازینه نام داشته است. (برهان) (آنندراج)
جمع واژۀ عنوان. رجوع به عنوان شود. - به عناوین مختلف، بطرق مختلف. از راههای گوناگون. (فرهنگ فارسی معین). - به عناوینی، به طرقی. به وجوهی. (از فرهنگ فارسی معین)
جَمعِ واژۀ عُنوان. رجوع به عنوان شود. - به عناوین مختلف، بطرق مختلف. از راههای گوناگون. (فرهنگ فارسی معین). - به عناوینی، به طرقی. به وجوهی. (از فرهنگ فارسی معین)
منسوب به نگار: نقاشی شده، رنگ شده: بی تابی دل افزود از دست نگارینش دریا نشود ساکن از پنجه مرجانها. (صائب. فرنظا)، آرایش شده مزین: فی الجمله شراب ازدست نگارینش برگرفتم و بخوردم، معشوق محبوب
منسوب به نگار: نقاشی شده، رنگ شده: بی تابی دل افزود از دست نگارینش دریا نشود ساکن از پنجه مرجانها. (صائب. فرنظا)، آرایش شده مزین: فی الجمله شراب ازدست نگارینش برگرفتم و بخوردم، معشوق محبوب