جدول جو
جدول جو

معنی نگارین

نگارین((نِ))
هرچیز رنگ آمیزی شده و آرایش شده، محبوب، معشوق
تصویری از نگارین
تصویر نگارین
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نگارین

نگارین

نگارین
رنگین، هر چیز رنگ آمیزی شده، آرایش شده، نقش دار، برای مِثال حاجت به نگاریدن نَبوَد رخ زیبا را / تو ماه پری پیکر زیبا و نگارینی (سعدی۲ - ۶۰۰)، کنایه از معشوق و محبوب خوب رو
نگارین
فرهنگ فارسی عمید

نگارین

نگارین
منسوب به نگار: نقاشی شده، رنگ شده: بی تابی دل افزود از دست نگارینش دریا نشود ساکن از پنجه مرجانها. (صائب. فرنظا)، آرایش شده مزین: فی الجمله شراب ازدست نگارینش برگرفتم و بخوردم، معشوق محبوب
فرهنگ لغت هوشیار

نگاریدن

نگاریدن
نقش کردن تصویر کردن، رسم کردن (اشکال هندسی)، تحریر کردن نوشتن، سکه زدن
فرهنگ لغت هوشیار

انگارین

انگارین
حساب و کتاب و آوارجه و دفتر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا