جدول جو
جدول جو

معنی سنگانک - جستجوی لغت در جدول جو

سنگانک
(سَ نَ)
قریه ای است سه فرسخی جنوب شیراز. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سنگناک
تصویر سنگناک
سنگلاخ، زمین پرسنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگانه
تصویر سنگانه
پرنده ای کوچک به اندازۀ گنجشک و شبیه آن با منقار باریک و نوک تیز و پرواز سریع و کوتاه، صعوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنجاقک
تصویر سنجاقک
حشره ای با بدن باریک و کشیده، چشم های بزرگ و چهار بال نازک و رنگین که به سرعت پرواز می کنند، چیچیلاس، سیخ فلزی نازک که در سوراخ های سرپیچ ها قرار می دهند که مهره ها هنگام حرکت یا کار کردن ماشین باز نشود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگینی
تصویر سنگینی
سنگین بودن، گرانی، ثقل، کنایه از وقار، متانت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رنگینک
تصویر رنگینک
حلوایی که با آرد گندم، روغن و خرما تهیّه می شود
فرهنگ فارسی عمید
عضوی از بدن پرندگان که بعد از چینه دان قرار دارد و دانه ها در آنجا با شن ریزه هایی که خورده شده آسیا و نرم می شود
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
مرکز دهستان پائین خواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه. دارای 3152 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، پنبه، زیره و شغل اهالی زراعت، گله داری، کرباس بافی و راه آن اتومبیل رو است. مزرعۀ دیزباد و دردوی جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9). شهرکی است (بخراسان) از حدود نیشابوربا کشت و برز و از وی کرباس خیزد. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء بخش کن شهرستان تهران. دارای 1106 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات، بنشن، سیب، آلبالو، گردو، قلمستان و میوه جات مختلف. شغل اهالی زراعت. از آثار قدیم بنای مخروبه و امامزاده ای بنام عقیل دارد. اغلب در تهران ساکن هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(سَ گِنَ)
حب البقر. گاودانه. قسمی خلر. قسمی از حبوبات درشت تر از ماش و خردتر از خلر برنگ تیره نزدیک بسیاهی که بیشتر به گاو دهند. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سَ نَ / نِ)
پرنده ای است کوچک که به عربی صعوه گویند. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی). صعوه و آن مرغی باشد خرد. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ نَ)
دهی است جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین. دارای 240تن سکنه است. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، انگور، قیسی، بادام و چغندر قند. شغل اهالی زراعت، قالی وجاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
زمینی که دارای سنگ باشد. (ناظم الاطباء) :
این چنین اسبی تواند برد بیرون مر مرا
از چنین وادی به قاعی سنگناک و نیش زن.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
تصویری از سندانه
تصویر سندانه
مونث سندان ماچه خر نیرومند
فرهنگ لغت هوشیار
نفسی باشد با صدا که در هنگام خواب یا در وقت دویدن از بینی برمیاید
فرهنگ لغت هوشیار
عضو عضلانی که دارای الیاف ماهیچه ای قوی و سخت جهت خرد کردن دانه ها و دیگر مواد غذائی پرندگان در مسیر مری پس از چینه دان و قبل از معده اصلی قرار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنگسان
تصویر سنگسان
همچون سنگ سنگ مانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنگینی
تصویر سنگینی
سنگین بودن گرانی وزن ثقل. یا سنگنی گوش. ثقل سامعه کری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنگانی
تصویر پنگانی
منسوب به پنگان یا چرخ پنگانی. آسمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سندانی
تصویر سندانی
منسوب به سندان، سندان گوش
فرهنگ لغت هوشیار
درفشک ماهچک، چچلاس چیچلاس (گویش گیلکی) بازک سنجاقی کوچک که در سوراخهای سرپیچها تعبیه کنند تا مهره ها در موقع کار کردن ماشین باز نگردند، حشره ایست از راسته برگ بالان که دارای چهار بال نازک کاملا طویل میباشد. بدنش کشیده است و با داشتن چهار بال نازک کاملا شبیه یک هواپیمای چهار باله میباشد. ماده این جانور در کنار نهرها یا آبهای ساکن تخم گذاری میکند. نوزاد وی پس از خروج از تخم ابتدا آبزی است و پس از آنکه مبدل به جانور کامل شد از آب خارج میشود و پرواز میکند چچلاس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنگناک
تصویر سنگناک
پر سنگ (زمین) سنگلاخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنهانک
تصویر پنهانک
پنهانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبانک
تصویر انبانک
انبان کوچک انبانچه
فرهنگ لغت هوشیار
منزه میشمارم ترا (ای خدای)، سبحانک می گفتم آواز خر آمد دلم و رخج و مشوش شد، گفتم: سبحانک را معنی اینست که جمال تو را این عیب حدث نیست چنانک شاهدان عالم را سبحانک را این معنی می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنگانه
تصویر زنگانه
پرده ایست از موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنگینک
تصویر رنگینک
نوعی از حلوا که با آرد گندم بریان کرده و در خرما و روغن سازند
فرهنگ لغت هوشیار
بخشی از لوله گوارش پرندگان و بسیاری از مهره داران که دارای الیاف ماهیچه ای قوی و سخت است جهت خرد کردن مواد غذایی
فرهنگ فارسی معین
((سَ قَ))
حشره ای است از راسته برگ بالان که دارای چهار بال نازک طویل می باشد. نوزادش پس از خروج از تخم ابتدا آبزی است و پس از تبدیل شدن به جانور کامل از آب خارج می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سنگینی
تصویر سنگینی
وزن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سنگینی
تصویر سنگینی
Heaviness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
از توابع دهستان چهاردانگه ی سورتچی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سنگینی
تصویر سنگینی
тяжесть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سنگینی
تصویر سنگینی
Schwere
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سنگینی
تصویر سنگینی
тяжкість
دیکشنری فارسی به اوکراینی