- سنپاتی
- فرانسوی گیرایش، گیرایی
معنی سنپاتی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرانسوی گیرا تو دل برو، گیراییک
میل طبیعی، جذبه
علاقه، تعلق خاطر، رابطۀ معنوی
منسوب به ساعت، ساعت ساز
نان فطیر نازک که خمیر آنرا با دست پهن کنند و بر روی تابه پزند
کفش راحتی. یا کفش سرپایی، کسی که ایستاده به کار پردازد (خانه شاگرد)، فاحشه روسپی، جماعی که سر پا صورت گیرد، جماع آرمش
پاشیدن سم در جایی برای انهدام حشرات مانند مگس پشه و غیره، گفتن سخنانی برای تولید اختلاف در میان جمعی و ایجاد فساد یا تبلیغ بد کردن ضد کسی
پیوستگی، محبت آمیز جذاب جالب توجه، دستگاه مرکزی عصبی نباتی (خود کار) که تحت اراده شخص نیست. مرکز این دستگاه عبارت از 23 زوج عقده عصبی است که در طرفین ستون فقرات به شکل زنجیری از بالا به پایین کشیده شده. این عقده ها شبیه به دانه تسبیح میباشد. دستگاه سمپاتیک از طرفی به وسیله شاخه های ارتباطی با سلسله اعصاب ارادی مربوط است و از طرفی دیگر رشته رشته شده و به شکل شبکه ای اطراف عروق و احشا را فرا میگیرد شبکه هایی قبل از تقسیم در اعضا تشکیل میدهد که بین این شبکه ها عقده هایمحیطی وجود دارند
پارسی تازی گشته سنجابی از رنگ ها نزدیک به رنگ خاکستری
منسوب به سندان، سندان گوش
ترکی شهربان
چپاتی، نوعی نان نازک که خمیر آن را با کف دست پهن کرده و بر روی تابه می اندازند تا بپزد، شاباتی
کفشی که در خانه به پا می کنند، دمپایی، به صورت ایستاده،
ویژگی بیماری که بدون بستری کردن مورد معالجه قرار می گیرد مثلاً بیمار سرپایی،
ویژگی معالجه ای که بدون بستری کردن انجام می شود مثلاً معالجۀ سرپایی،
ویژگی قسمتی در بیمارستان که در آن، بدون بستری کردن معالجه صورت می گیرد مثلاً بخش سرپایی،
ویژگی کسی که ایستاده کار کند و موقع کار نتواند بنشیند مانند پیشخدمت، خانه شاگرد و شاگرد پادو، جماعی که سر پا صورت گیرد، زناکاری، فاحشه
ویژگی بیماری که بدون بستری کردن مورد معالجه قرار می گیرد مثلاً بیمار سرپایی،
ویژگی معالجه ای که بدون بستری کردن انجام می شود مثلاً معالجۀ سرپایی،
ویژگی قسمتی در بیمارستان که در آن، بدون بستری کردن معالجه صورت می گیرد مثلاً بخش سرپایی،
ویژگی کسی که ایستاده کار کند و موقع کار نتواند بنشیند مانند پیشخدمت، خانه شاگرد و شاگرد پادو، جماعی که سر پا صورت گیرد، زناکاری، فاحشه
کمپانی: (سیب زمینی) بتوسط سرجان ملکم سفیر حکومت کنپانی هندوستان مقیم دربار دار الخلافه طهران وارد ایران گردید
ناسپاسی: نشانه بندگی شکراست هرگزمردم دانازنسپاسی زحدبندگی اندرنیاجارد. (ناصرخسرو. 138)
((سَ))
فرهنگ فارسی معین
محبت آمیز، جالب توجه، دستگاه عصبی مرکزی که به شکل زنجیری در دو طرف ستون مهره ها قرار دارد
کفش راحتی
به رنگ سنجاب
دوست داشتنی، جذاب، در علم زیست شناسی بخشی از دستگاه عصبی خودکار که باعث افزایش فعالیت در قسمت های مختلف بدن می شود
منسوب به سپاه فردی از سپاه لشکری
گدائی کننده، گدا
ساقه ای که خوشه بر سر آن قرار دارد ساق خوشه گندم جل
نان تنک قطیر که بر روی تابه پزند
سالها
مربوط به سپاه، فردی از سپاه
سنه ها، سالها، جمع واژۀ سنه
نوعی نان نازک که خمیر آن را با کف دست پهن کرده و بر روی تابه می اندازند تا بپزد، چاپاتی، شاباتی
نمود و هیکل، هر چیزی که ظاهر فریبنده داشته باشد
ساقه ای که خوشه بر سر آن قرار دارد، ساقۀ گندم یا جو، خوشه
منسوب به منات: (یک جفت دستبند سه مناتی و سینه ریز ده مناتی) (شام. 72)
نباتی در فارسی گیاهی، گیاهخوار، گیاهشناس گیاهگونی گیاهگونگی
هر فردی از سپاه
گدا، گدایی کننده