جدول جو
جدول جو

معنی سمپاتیک

سمپاتیک
دوست داشتنی، جذاب، در علم زیست شناسی بخشی از دستگاه عصبی خودکار که باعث افزایش فعالیت در قسمت های مختلف بدن می شود
تصویری از سمپاتیک
تصویر سمپاتیک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سمپاتیک

سمپاتیک

سمپاتیک
پیوستگی، محبت آمیز جذاب جالب توجه، دستگاه مرکزی عصبی نباتی (خود کار) که تحت اراده شخص نیست. مرکز این دستگاه عبارت از 23 زوج عقده عصبی است که در طرفین ستون فقرات به شکل زنجیری از بالا به پایین کشیده شده. این عقده ها شبیه به دانه تسبیح میباشد. دستگاه سمپاتیک از طرفی به وسیله شاخه های ارتباطی با سلسله اعصاب ارادی مربوط است و از طرفی دیگر رشته رشته شده و به شکل شبکه ای اطراف عروق و احشا را فرا میگیرد شبکه هایی قبل از تقسیم در اعضا تشکیل میدهد که بین این شبکه ها عقده هایمحیطی وجود دارند
فرهنگ لغت هوشیار

سمپاتیک

سمپاتیک
محبت آمیز، جالب توجه، دستگاه عصبی مرکزی که به شکل زنجیری در دو طرف ستون مهره ها قرار دارد
سمپاتیک
فرهنگ فارسی معین

سمپاتیک

سمپاتیک
جذاب. جالب توجه. (فرهنگ فارسی معین) ، دستگاه مرکزی عصبی نباتی (خودکار) که تحت ارادۀ شخص نیست. مرکز این دستگاه عبارت از 23 زوج عقدۀ عصبی است که در طرفین ستون بشکل زنجیری از بالا بپائین کشیده شده. این عقده ها شبیه بدانۀ تسبیح میباشند. دستگاه سمپاتیک از طرفی بوسیلۀ شاخه های ارتباطی با سلسلۀ اعصاب ارادی مربوط است و از طرف دیگر رشته رشته شده و بشکل شبکه ای اطراف عروق و احشاء را فرامیگیرد و شبکه هایی قبل از تقسیم در اعضاء تشکیل میدهد که بین این شبکه ها عقده های محیطی وجود دارند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا