سندباد مجوس مقتول 137 هجری قمری وی پس از قتل ابومسلم به امر منصور خلیفه که یکی از طرفداران او بود علم طغیان برافراشت. اگرچه وی ظاهراً آیین جدیدی نیاورد و معروف و مجوس بود. و نحوۀ اعتقاد او هم به ابومسلم معلوم نیست، مع ذلک عده ای بسیار از پیروان ادیان و مذاهب مختلف تحت لوای او جمع شدند. سنباد قصد خود را برای پیشروی بسوی حجازو انهدام کعبه اعلام نمود، و از نیشابور حرکت کرد. قومس و قم و ری را متصرف شد و گروه بسیار از مزدکیان و مجوسان طبرستان گرد او جمع شدند. عده اتباع او رادر حدود 100000 تن نوشته اند. شورش او فقط 70 روز طول کشید و در این مدت فتوحات بسیار کرد و عاقبت یکی از سرداران منصور خلیفه بنام جوهر بن مراد او را در نزدیکی همدان شکست داد و 60000 تن از اتباع او را بقتل رسانید. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به سندباد شود
سندباد مجوس مقتول 137 هجری قمری وی پس از قتل ابومسلم به امر منصور خلیفه که یکی از طرفداران او بود علم طغیان برافراشت. اگرچه وی ظاهراً آیین جدیدی نیاورد و معروف و مجوس بود. و نحوۀ اعتقاد او هم به ابومسلم معلوم نیست، مع ذلک عده ای بسیار از پیروان ادیان و مذاهب مختلف تحت لوای او جمع شدند. سنباد قصد خود را برای پیشروی بسوی حجازو انهدام کعبه اعلام نمود، و از نیشابور حرکت کرد. قومس و قم و ری را متصرف شد و گروه بسیار از مزدکیان و مجوسان طبرستان گرد او جمع شدند. عده اتباع او رادر حدود 100000 تن نوشته اند. شورش او فقط 70 روز طول کشید و در این مدت فتوحات بسیار کرد و عاقبت یکی از سرداران منصور خلیفه بنام جوهر بن مراد او را در نزدیکی همدان شکست داد و 60000 تن از اتباع او را بقتل رسانید. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به سندباد شود
قوت فکریه و این قوتی باشد عاقله که حصول فکر او است. (برهان). ظاهراً برساختۀ فرقۀ آذرکیوان است. فکر. خیال. تفکر. قوه متفکره. (ناظم الاطباء) (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
قوت فکریه و این قوتی باشد عاقله که حصول فکر او است. (برهان). ظاهراً برساختۀ فرقۀ آذرکیوان است. فکر. خیال. تفکر. قوه متفکره. (ناظم الاطباء) (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
تکۀ کاغذ یا پارچه با سطح زبر که بیشتر در کارهای نجاری و نقاشی برای ساییدن چوب و تخته به کار می رود، آلومینی به صورت ذرات و به رنگ های سیاه، خاکستری یا سرخ و بسیار سخت که در اسید حل نشده، در حرارت هم ذوب نمی شود و برای صیقلی کردن و جلا دادن فلزات به کار می رود
تکۀ کاغذ یا پارچه با سطح زبر که بیشتر در کارهای نجاری و نقاشی برای ساییدن چوب و تخته به کار می رود، آلومینی به صورت ذرات و به رنگ های سیاه، خاکستری یا سرخ و بسیار سخت که در اسید حل نشده، در حرارت هم ذوب نمی شود و برای صیقلی کردن و جلا دادن فلزات به کار می رود
در علم عروض از عیوب قافیه و آن اختلاف ردف است خواه اصلی باشد یا زائد مانند زندگانی و نشینی، قدر و صبر. شاعران عرب اجتماع واو و یا را در ردف اصلی جایز می دانند و مثلاً عمود و شهود را با عمید و شهید قافیه می کنند
در علم عروض از عیوب قافیه و آن اختلاف ردف است خواه اصلی باشد یا زائد مانند زندگانی و نشینی، قدر و صبر. شاعران عرب اجتماع واو و یا را در ردف اصلی جایز می دانند و مثلاً عمود و شهود را با عمید و شهید قافیه می کنند
در شعر عرب اختلاف حذو است و اختلاف تأسیس و در شعر پارسی اختلاف ردف است، چنانکه گفته اند: کنی ناخوش به ما بر زندگانی اگر از ما دمی دوری گزینی. (المعجم چ مدرس رضوی ص 284). یکی از عیوب ملقبۀ قافیه و آن عبارت از اختلاف ردف اصلی باشد چون داد و دید و دود. (برهان) ، مخالفت. (غیاث) (برهان) (آنندراج)
در شعر عرب اختلاف حذو است و اختلاف تأسیس و در شعر پارسی اختلاف رِدْف است، چنانکه گفته اند: کنی ناخوش به ما بر زندگانی اگر از ما دمی دوری گزینی. (المعجم چ مدرس رضوی ص 284). یکی از عیوب ملقبۀ قافیه و آن عبارت از اختلاف ردف اصلی باشد چون داد و دید و دود. (برهان) ، مخالفت. (غیاث) (برهان) (آنندراج)
نمودنی باشد، یعنی چیزی که بنظر درآید و نمودی داشته باشد. (برهان) (آنندراج). نمایش و هر چیزی که نمودی داشته باشد و بنظر درآید، افسون. جادو. شعبده. (ناظم الاطباء). ظاهراً ساخته فرقۀ آذرکیوان است
نمودنی باشد، یعنی چیزی که بنظر درآید و نمودی داشته باشد. (برهان) (آنندراج). نمایش و هر چیزی که نمودی داشته باشد و بنظر درآید، افسون. جادو. شعبده. (ناظم الاطباء). ظاهراً ساخته فرقۀ آذرکیوان است
قریه ای است در طوس قبر حضرت رضا (ع) در این محله است و تقریباً یک میلی طوس واقعشده. (از معجم البلدان). دهکدۀ کوچکی بوده که قبل از آباد شدن مشهد از قرای طوس بشمار میرفته، ولی اکنون مانند نوغان دهکدۀ مزبور جزو قریۀ مشهد درآمده و قنات آن در کوی سرآب جاری است. (یادداشت مؤلف)
قریه ای است در طوس قبر حضرت رضا (ع) در این محله است و تقریباً یک میلی طوس واقعشده. (از معجم البلدان). دهکدۀ کوچکی بوده که قبل از آباد شدن مشهد از قرای طوس بشمار میرفته، ولی اکنون مانند نوغان دهکدۀ مزبور جزو قریۀ مشهد درآمده و قنات آن در کوی سرآب جاری است. (یادداشت مؤلف)
بفارسی سنگ سنباده و مستعمل حکاکان است و نوعی از حجرالمسن و ثقیل الوزن و براق و... و بهترین او نرم صلب ثقیل مایل بسبزی است. (از تحفۀ حکیم مؤمن). سنگی ریگناک خشن است، حکاکان سنگهای صلب بدان سوراخ کنند. (نزهه القلوب). مأخوذ از سنبادۀ فارسی و به معنی آن. (ناظم الاطباء). رجوع به سنباده شود
بفارسی سنگ سنباده و مستعمل حکاکان است و نوعی از حجرالمسن و ثقیل الوزن و براق و... و بهترین او نرم صلب ثقیل مایل بسبزی است. (از تحفۀ حکیم مؤمن). سنگی ریگناک خشن است، حکاکان سنگهای صلب بدان سوراخ کنند. (نزهه القلوب). مأخوذ از سنبادۀ فارسی و به معنی آن. (ناظم الاطباء). رجوع به سنباده شود
سنگی است که بدان کارد و شمشیر و امثال آن تیز کنندو نگین را با آن بتراشند و جلا دهند و در دواها نیز بکار برند. گویند: معدن آن سنگ در جزائر دریای چین است و معرب آن سنباذج است. (برهان) (آنندراج) (الفاظ الادویه). و مأخذ این لغت همان سنبیدن یعنی سوراخ کردن است. (آنندراج). سمباده، سنبادج معرب آن است. (فرهنگ فارسی معین) : و از او (ناحیت قامرون بهندوستان) سنباده و عود تر خیزد. (حدود العالم). باده ای دید بدان جام درافتاده که بن جام همی سفت چو سنباده. منوچهری. در آن که بسی کان سنباده بود هم الماس و یاقوت بیجاده بود. اسدی. ، سیلیکات، آلومینیومی است برنگهای خاکستری، سرخ یا سیاه و بسیار سخت که برای صیقلی کردن و جلا بخشیدن بفلزات بکارمیرود. (فرهنگ فارسی معین)
سنگی است که بدان کارد و شمشیر و امثال آن تیز کنندو نگین را با آن بتراشند و جلا دهند و در دواها نیز بکار برند. گویند: معدن آن سنگ در جزائر دریای چین است و معرب آن سنباذج است. (برهان) (آنندراج) (الفاظ الادویه). و مأخذ این لغت همان سنبیدن یعنی سوراخ کردن است. (آنندراج). سمباده، سنبادج معرب آن است. (فرهنگ فارسی معین) : و از او (ناحیت قامرون بهندوستان) سنباده و عود تر خیزد. (حدود العالم). باده ای دید بدان جام درافتاده که بن جام همی سفت چو سنباده. منوچهری. در آن که بسی کان سنباده بود هم الماس و یاقوت بیجاده بود. اسدی. ، سیلیکات، آلومینیومی است برنگهای خاکستری، سرخ یا سیاه و بسیار سخت که برای صیقلی کردن و جلا بخشیدن بفلزات بکارمیرود. (فرهنگ فارسی معین)
اصلاً نام پیروان سنباد مجوسی، ولی مخالفین غلاه ایشان را مخصوصاً در ری به این لقب میخواندند. (خاندان نوبختی ص 258). از غلاه. این دسته در حق ائمۀ خویش بمرتبه ای غلو نمایند که ایشان را بدرجۀ الوهیت رسانند و گاهی امامان خود را بحضرت کبریاء الهی تشبیه کنند و زمانی با خدا برابر گردانند. و بیشتر در ری به این نام خوانده میشده اند. (ترجمه الملل و النحل شهرستانی چ سیدجلال نائینی ص 20 ضمیمه کتاب)
اصلاً نام پیروان سنباد مجوسی، ولی مخالفین غلاه ایشان را مخصوصاً در ری به این لقب میخواندند. (خاندان نوبختی ص 258). از غلاه. این دسته در حق ائمۀ خویش بمرتبه ای غلو نمایند که ایشان را بدرجۀ الوهیت رسانند و گاهی امامان خود را بحضرت کبریاء الهی تشبیه کنند و زمانی با خدا برابر گردانند. و بیشتر در ری به این نام خوانده میشده اند. (ترجمه الملل و النحل شهرستانی چ سیدجلال نائینی ص 20 ضمیمه کتاب)
ناسازی دشمنی خوک شنگی (شنگ خرطوم) آنندراج سناد را با کرگدن برابر دانسته که درست نیست، ماده شتر تنومند پساچند آک در پساوند چون زمین و زمان دود و دید اختلاف داشتن، اختلاف، در شعر عربی اختلاف حذو و اختلاف تاسیس است و در شعر پارسی اختلاف ردیف است چنانکه گفته اند: کنی ناخوش بما بر زندگانی اگر از مادمی دوری گزینی. ردف قافیه اول الف است و ردف قافیه دوم یاء
ناسازی دشمنی خوک شنگی (شنگ خرطوم) آنندراج سناد را با کرگدن برابر دانسته که درست نیست، ماده شتر تنومند پساچند آک در پساوند چون زمین و زمان دود و دید اختلاف داشتن، اختلاف، در شعر عربی اختلاف حذو و اختلاف تاسیس است و در شعر پارسی اختلاف ردیف است چنانکه گفته اند: کنی ناخوش بما بر زندگانی اگر از مادمی دوری گزینی. ردف قافیه اول الف است و ردف قافیه دوم یاء
سنبادیان پیروان سنباد که از یاران ابومسلم خراسانی بود و پس از کشته شدن او به دست منصور عباسی از نیشابور برخاست و ابومسلم را زنده و بازگشتنی می دانست گروه بسیاری از ایرانیان به او پیوستند و پس از هفت سال به دست جمهور عجلی کشته شد
سنبادیان پیروان سنباد که از یاران ابومسلم خراسانی بود و پس از کشته شدن او به دست منصور عباسی از نیشابور برخاست و ابومسلم را زنده و بازگشتنی می دانست گروه بسیاری از ایرانیان به او پیوستند و پس از هفت سال به دست جمهور عجلی کشته شد